گنجور

شمارهٔ ۲۱۴

نخواهد آمد آن دلبر دگر در بر اگر آید
مرا روحی به روح وقوتی اندر جگر آید
نه عمر رفته باز آید نه تیر از کمان جسته
بودشق القمر یا ردشمس آن ماه اگر آید
ز آب چشمه حیوان چه حاصل بی لب جانان
چوشیرین نیست خسروا چه لذت از شکر آید
اگر مانندروئین تن شوم در آهنین جوشن
که نوک تیز مژگانت به جانم کارگر آید
هر آن دردی که ازعشق تودارم هست درمانی
هر آن زهری که ازدست تونوشم چون شکر آید
گمان نارم ز نوک تیر مژگانت شوم سالم
مرا جوشن به تن زلف زره سانت مگر آید
بلند اقبال شور انگیزی از شیرین سخن تا کی
هزارت آفرین برجان از این طبع وفکر آید
از آن ترسم که از بس شورانگیزی کنی آخر
گران روزی به طبع پادشاه دادگر آید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نخواهد آمد آن دلبر دگر در بر اگر آید
مرا روحی به روح وقوتی اندر جگر آید
هوش مصنوعی: اگر آن دلبر دیگر هرگز به سوی من نیاید، حتی اگر بیاید، روحی در تنم نمی‌افتد و قوتی در وجودم حس نخواهم کرد.
نه عمر رفته باز آید نه تیر از کمان جسته
بودشق القمر یا ردشمس آن ماه اگر آید
هوش مصنوعی: عمر گذشته هرگز برنمی‌گردد، درست مانند تیرهایی که از کمان پرتاب شده و دیگر به عقب نمی‌روند. اگر ماهی در آسمان دیده شود، باز هم نمی‌تواند به زمان گذشته خود بازگردد.
ز آب چشمه حیوان چه حاصل بی لب جانان
چوشیرین نیست خسروا چه لذت از شکر آید
هوش مصنوعی: از آب چشمه حیوان چه فایده‌ای دارد، اگر لب محبوب در دسترس نباشد؟ همچنان که لذت شکر بدون شیرینی نمی‌چشد.
اگر مانندروئین تن شوم در آهنین جوشن
که نوک تیز مژگانت به جانم کارگر آید
هوش مصنوعی: اگر مانند کسی که تنش از جنس فولاد است، در زرهی آهنین بپوشم، باز هم نیش تیز مژگان تو بر جانم اثر خواهد گذاشت.
هر آن دردی که ازعشق تودارم هست درمانی
هر آن زهری که ازدست تونوشم چون شکر آید
هوش مصنوعی: هر دردی که به خاطر عشق تو دارم، درمانی دارد و هر زهر و نیشی که از تو می‌چشم، برایم مانند شیرینی می‌آید.
گمان نارم ز نوک تیر مژگانت شوم سالم
مرا جوشن به تن زلف زره سانت مگر آید
هوش مصنوعی: من به شوق زیبایی چشمانت، گمان دارم که از تیر نگاه تو بی‌صدمه می‌مانم. ای کاش زلف‌های تو مانند زره مرا محافظت کنند تا حادثه‌ای برایم پیش نیاید.
بلند اقبال شور انگیزی از شیرین سخن تا کی
هزارت آفرین برجان از این طبع وفکر آید
هوش مصنوعی: تا کی می‌توان از سخنان شیرین و خوشایند بهره‌مند شد و از این افکار و ذوق زیبا، هزاران بار ستایش و تحسین کرد؟
از آن ترسم که از بس شورانگیزی کنی آخر
گران روزی به طبع پادشاه دادگر آید
هوش مصنوعی: من نگران این هستم که به خاطر آنقدر که تو هیجان‌انگیز و جذابی، در نهایت موجب خشم و ناراحتی پادشاه عادل شوی.