گنجور

شمارهٔ ۱۸

در جوانی نه همی کرده غمت پیر مرا
کرده عشق رخ تو صورت تصویر مرا
ز ابرو ومژه گرفته است چرا تیر وکمان
گر نخواهد که کندترک تو نخجیر مرا
وصل دلبر دل من خواهد وبیند همه هجر
پیش تقدیر خداوند چه تدبیر مرا
غم ندارم ز بدونیک وکم و بیش که نیست
غیر تسلیم ورضا چاره ز تقدیر مرا
دامن آلوده نیم من ز ریا و ز ربا
گو به زاهد نکند این هم تکفیر مرا
گفتم ای دل ز چه دیوانه شدی گفت از آن
که دهی جای در آن زلف چو زنجیر مرا
با همه زیرکی وهوش و بلنداقبالی
آخر آن ترک درآورد به تسخیر مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در جوانی نه همی کرده غمت پیر مرا
کرده عشق رخ تو صورت تصویر مرا
هوش مصنوعی: در جوانی هیچ غم و اندوهی نداشتم، اما عشق تو باعث شده که حالا پیر و خسته به نظر برسم و چهره‌ام مانند تصویری از رنج و غم باشد.
ز ابرو ومژه گرفته است چرا تیر وکمان
گر نخواهد که کندترک تو نخجیر مرا
هوش مصنوعی: چرا تیر و کمان به من آسیب برساند وقتی که ابرو و مژه‌ی تو مثل علامت‌گذاری، دل من را هدف قرار داده است؟ اگر تو نخواهی که من را شکار کند، پس چرا اینگونه می‌نگری؟
وصل دلبر دل من خواهد وبیند همه هجر
پیش تقدیر خداوند چه تدبیر مرا
هوش مصنوعی: وصل یار، دل من را شاد خواهد کرد و هر آنچه از دوری به سرم آمده است، در پیش سرنوشت خداوند چگونه تدبیر شده است.
غم ندارم ز بدونیک وکم و بیش که نیست
غیر تسلیم ورضا چاره ز تقدیر مرا
هوش مصنوعی: من از نبودن‌ها و کمبودها غمگین نیستم، زیرا جز تسلیم شدن و راضی بودن، چاره‌ای در برابر تقدیرم وجود ندارد.
دامن آلوده نیم من ز ریا و ز ربا
گو به زاهد نکند این هم تکفیر مرا
هوش مصنوعی: من دامنم آلوده به ریا و رباست و این موضوع باعث نمی‌شود که زاهد من را تکفیر کند.
گفتم ای دل ز چه دیوانه شدی گفت از آن
که دهی جای در آن زلف چو زنجیر مرا
هوش مصنوعی: گفتم ای دل، چرا دیوانه شدی؟ گفت به خاطر اینکه عشق تو مانند زنجیری مرا در خود گرفته است.
با همه زیرکی وهوش و بلنداقبالی
آخر آن ترک درآورد به تسخیر مرا
هوش مصنوعی: با وجود تمام زیرکی و هوش و خوش شانسی‌ام، در نهایت آن دختر موفق شد که مرا به تسخیر خود درآورد.