شمارهٔ ۱۲
ز بو به چین شکنی قدر ناف آهو را
کنی ز شانه پریشان چو عنبرین مو را
به چهره یافتم از چیست خال مشکینت
بلی درآتش سوزان نهند هندو را
جهان چودکه عطارها معطر شد
مگر توشانه زدی زلف عنبرین بو را
به صید خسته دل من چه می کنی کوشش
تو شیر گیری اشارت کنی گر آهو را
چو روزعید کنند عاشقانمبارکباد
مگر که دوش نمودی هلال ابرو را
زمین ببوسد وبنهد به پیش پای تو سر
نمائی ار که به خورشید آسمان رورا
ز آب شور گهر در زمانه می خیزد
در آب شیرین پرورده ای تو لؤلؤ را
ز بار مهر توخالی نمی کنم پهلو
به تیغ کینه شکافندم ار که پهلو را
در آید از در دیگر برت بلند اقبال
هزار بار برانی گر از درت او را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز بو به چین شکنی قدر ناف آهو را
کنی ز شانه پریشان چو عنبرین مو را
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و ظرافت طبیعی اشاره دارد. شاعر در اینجا به توصیف زیبایی آهو و موهای پریشانش میپردازد. او به این نکته اشاره میکند که انسان چگونه میتواند با محبت و لطافت به زیباییها توجه کند و از آنها لذت ببرد. به طور کلی، این تصویرگری به احساساتی همچون زیبایی و ظرافت در طبیعت و روابط انسانی پرداخته است.
به چهره یافتم از چیست خال مشکینت
بلی درآتش سوزان نهند هندو را
هوش مصنوعی: چهرهات را که نگاه میکنم، متوجه میشوم که نقطه سیاه روی آن، به مانند مشک است. بله، هندوها را در آتش سوزان میگذارند.
جهان چودکه عطارها معطر شد
مگر توشانه زدی زلف عنبرین بو را
هوش مصنوعی: جهان مانند عطارها خوشبو و معطر شده است، اما تو به این بویی که از زلفهای عطرآگین به مشام میرسد، توجه نکردی و آن را نچیدی.
به صید خسته دل من چه می کنی کوشش
تو شیر گیری اشارت کنی گر آهو را
هوش مصنوعی: تو چرا خودت را به زحمت میاندازی که آهو را شکار کنی، وقتی من دلم خسته و بیتاب است؟ کافی است فقط با یک اشاره، آهو را به من نشان دهی.
چو روزعید کنند عاشقانمبارکباد
مگر که دوش نمودی هلال ابرو را
هوش مصنوعی: عاشقان روز عید را جشن میگیرند و تبریک میگویند، مگر اینکه دیشب هلال ابرو را به نمایش گذاشتی.
زمین ببوسد وبنهد به پیش پای تو سر
نمائی ار که به خورشید آسمان رورا
هوش مصنوعی: اگر تو همچون خورشید در آسمان بدرخشی، زمین به احترام تو سرش را به خاک میساید و تو را میستاید.
ز آب شور گهر در زمانه می خیزد
در آب شیرین پرورده ای تو لؤلؤ را
هوش مصنوعی: در این دنیا، مروارید گرانبها از آب شور به دست میآید، اما تو که در آب شیرین تربیت شدهای، لؤلؤ را به زیبایی پروراندهای.
ز بار مهر توخالی نمی کنم پهلو
به تیغ کینه شکافندم ار که پهلو را
هوش مصنوعی: من هرگز از محبت تو دست نمیکشم، حتی اگر دشمنیها و کینهها به من آسیب برسانند.
در آید از در دیگر برت بلند اقبال
هزار بار برانی گر از درت او را
هوش مصنوعی: اگر از در دیگری بر تو چیزی خوششانسی و موفقیت بیفتد، تو هزار بار هم او را برانی، باز هم این خوششانسی به سراغت خواهد آمد.