غزل شمارهٔ ۹۹۹
هوسپیمایی جاهت خمارآلود غم دارد
رعونت گر نخواهی نقش پا هم جامجم دارد
مزاج آتشینکم نیست چونگل خرمن ما را
به آن برقی که باید سوختخود را رنگ هم دارد
چه نقصان گر کدورت سرخط پیشانی ما شد
دبیر طالع ما خامهٔ مشکین رقم دارد
دماغآرای وهمیم از حباب ما چه میپرسی
شراب محمل ما شیشه بر طاق عدم دارد
چسان رامکمند نالهگردد وحشی چشمی
که خواب ناز هم در حلقهٔ آغوش رم دارد
علاجی نیست غیر از داغ زخم خاکساران را
که چاک جاده یکسر بخیهٔ نقش قدم دارد
بود خونریزتر گر راستی شد پیشهٔ ظالم
چو شمشیری که افتد راست خم اکثر دودم دارد
دل از همدوشی عکس تو بر آیینه میلرزد
که او مست می نازست و این دیوار نم دارد
ز ما و من نشد محرم نوای عافیت گوشم
همه افسانه است این محفل اما خواب کم دارد
در این غارتسرا مشت غبار رفته بر بادم
به آرامم سجود آستانت متهم دارد
به رنگی تشنهٔ شوقم خراش زخم الفت را
که خار وادی مجنون به پای من قسم دارد
سراغ رفتهگیر از هرچه مییابی نشان بیدل
همه گر نام باشد در نگین نقش قدم دارد
غزل شمارهٔ ۹۹۸: مگو این نسخه طور معنیی یک دستکم داردغزل شمارهٔ ۱۰۰۰: جایی که جام در دست آن مه خرام دارد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هوسپیمایی جاهت خمارآلود غم دارد
رعونت گر نخواهی نقش پا هم جامجم دارد
هوش مصنوعی: هوس و اشتیاق تو حالت مستی و غم دارد. اگر نمیخواهی که نشانهای از خودت بگذاریم، باید بدانیم که وجود تو شبیه یک جام پر از راز و معانی است.
مزاج آتشینکم نیست چونگل خرمن ما را
به آن برقی که باید سوختخود را رنگ هم دارد
هوش مصنوعی: مزاج آتشین و تند ما کم نیست، مانند گلی که در آتش خرمن عطر و رنگ میدهد، به همان نسبت، ما هم با شعلهای که در وجودمان داریم، به زندگی رنگ و شادابی میبخشیم.
چه نقصان گر کدورت سرخط پیشانی ما شد
دبیر طالع ما خامهٔ مشکین رقم دارد
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به ناگواریها و مشکلاتی اشاره دارد که ممکن است بر سرنوشت و آینده انسان تأثیر بگذارد. کدورت و تاریکی در پیشانی، نمادی از مشکلاتی است که بر سر راه فرد قرار دارد، در حالی که نوشتار و رقم سرنوشت او به وسیلهای زینتی و زیبا، مانند قلمی مشکی، اشاره دارد. به این معنا که هر چند مشکلات وجود دارند، اما سرنوشت و آیندهاش به زیبایی نوشته شده است.
دماغآرای وهمیم از حباب ما چه میپرسی
شراب محمل ما شیشه بر طاق عدم دارد
هوش مصنوعی: ما در دنیای خیال و توهم زندگی میکنیم و نمیدانیم که از ما چه انتظاری داری. نوشیدنی ما که در دل این عالم است، به مانند شیشهای بر روی طاق عدم بسته شده است.
چسان رامکمند نالهگردد وحشی چشمی
که خواب ناز هم در حلقهٔ آغوش رم دارد
هوش مصنوعی: چگونه میتوان این جانور سرکش را که در چشمانش خواب لطیف و آرامش در آغوش فرار دارد، به دام انداخت؟
علاجی نیست غیر از داغ زخم خاکساران را
که چاک جاده یکسر بخیهٔ نقش قدم دارد
هوش مصنوعی: درمان و چارهای برای زخمهای کسانی که در خاک و غبار زندگی غوطهور هستند، وجود ندارد، زیرا مسیر زندگی همواره آثار و نشانههایی از قدمهای آنها را در خود دارد.
بود خونریزتر گر راستی شد پیشهٔ ظالم
چو شمشیری که افتد راست خم اکثر دودم دارد
هوش مصنوعی: اگر ظالم حق را در پیش بگیرد، مثل این میشود که شمشیری راست و برنده از غلاف بیرون بیاید، که بیشتر از هر چیزی خونریزی میکند.
دل از همدوشی عکس تو بر آیینه میلرزد
که او مست می نازست و این دیوار نم دارد
هوش مصنوعی: دل به خاطر همسانی تصویر تو بر روی آینه میلرزد، زیرا آن تصویر به زیبایی غرق در ناز و نوشیدنی است و این دیوار هم رطوبت دارد.
ز ما و من نشد محرم نوای عافیت گوشم
همه افسانه است این محفل اما خواب کم دارد
هوش مصنوعی: در میان ما و احساسات شخصیام هیچ چیز نمیتواند صدای آرامش را درک کند. تمام آنچه در این جمع وجود دارد، فقط داستانهایی بیاساس است و این فضا برای رسیدن به آرامش کافی نیست.
در این غارتسرا مشت غبار رفته بر بادم
به آرامم سجود آستانت متهم دارد
هوش مصنوعی: در این دنیا که پر از چپاول و ظلم است، من به خاطر آرامش و احترام به تو، خود را در برابر عظمتت سر تعظیم فرود میآورم و از این بابت احساس گناه میکنم.
به رنگی تشنهٔ شوقم خراش زخم الفت را
که خار وادی مجنون به پای من قسم دارد
هوش مصنوعی: من در آرزوی رنگی هستم و از زخمهای عشق مینالم، زیرا خارهای این بیابان عاشقی به پای من قسم میخورند.
سراغ رفتهگیر از هرچه مییابی نشان بیدل
همه گر نام باشد در نگین نقش قدم دارد
هوش مصنوعی: به دنبال نشانهای از شخص بیدل بگرد، هر جا که بروی و هر آنچه پیدا کنی، حتی اگر فقط نام او باشد، در حقیقت نشانهای از وجود او در آنجا وجود دارد.