غزل شمارهٔ ۹۸۳
در این وادی کف یایی ز آسایش خبر دارد
که بالینهای نرم آبله در زیر سر دارد
نمیگردد فروغ عاریت شمع ره مستان
به نوز باده چشم جام، سامان نظر دارد
به دل رو کن اگر سرمنزل امنی هوس داری
نفس در خانهٔ آیینه آرامی سفر دارد
سلامت نیست ساز دل، چه در صحرا، چه در منزل
متاع رنگ ما صد کاروان آفت به بر دارد
مرید نام را نبود گزیر از خون دل خوردن
نگین دایم ز نقش خویش دندان بر جگر دارد
کدامین دستگاه آیینهٔ نازست دریا را
که از افسردگیها خاک ساحل هم گهر دارد
دوبینیهاست اما در شهود غیر احول را
به خودگر می گشاید چشم از وحدت خبر دارد
نمیدانم چه آشوبیکه در بزم تماشایت
نگال از موج مژگان هر طرف دستی به سر دارد
به آهی میتوان رخت جهان خاکستریکردن
کهگلخنها به سامان است گر دل یک شرر دارد
تحیر نقش نیرنگ دو عالم سوخت در چشمم
چراغ خانهٔ آیینهام برقی دگر دارد
به این بی دست و پایی کیستگرد دستگیر من
مگر همچون سپند از جای خویشم ناله بردارد
حباب از حیرت کمفرصتیهای زمان بیدل
نگاهی جانب دریا به پشت چشم تر دارد
غزل شمارهٔ ۹۸۲: بیا ای شعله تا دل فال وصلی از تو برداردغزل شمارهٔ ۹۸۴: ز جرگهٔ سخنم خامشی به در دارد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در این وادی کف یایی ز آسایش خبر دارد
که بالینهای نرم آبله در زیر سر دارد
هوش مصنوعی: در این مسیر، کسی به آرامش دست یافته است که بر روی بالشتهای نرم کاشتنی دراز کشیده است.
نمیگردد فروغ عاریت شمع ره مستان
به نوز باده چشم جام، سامان نظر دارد
هوش مصنوعی: نگاه مستان به نور شمعی که بهطور موقت روشن است نمیافتد، چرا که چشمها به باده و زیبایی زندگی سرگرماند و توجهشان به چیز دیگری معطوف نیست.
به دل رو کن اگر سرمنزل امنی هوس داری
نفس در خانهٔ آیینه آرامی سفر دارد
هوش مصنوعی: اگر به دنبال آرامش و امنیتی هستی، به دل خود توجه کن. نفس تو در خانهای که پر از زیبایی و روشنی است، آرامش دارد و در این مکان میتواند سفر کند.
سلامت نیست ساز دل، چه در صحرا، چه در منزل
متاع رنگ ما صد کاروان آفت به بر دارد
هوش مصنوعی: ساز دل در هیچ جا نه خوب است و نه آرامش دارد، چه در دشت باشد و چه در خانه. رنگ و روی ما به اندازهی چندین کاروان است و هر کدام از آنها آفتی را بر دوش میکشد.
مرید نام را نبود گزیر از خون دل خوردن
نگین دایم ز نقش خویش دندان بر جگر دارد
هوش مصنوعی: پیرو راه حق نمیتواند از درد و رنج قلبی فرار کند، او همواره به یاد اثر خود، در درون خود عذاب میکشد.
کدامین دستگاه آیینهٔ نازست دریا را
که از افسردگیها خاک ساحل هم گهر دارد
هوش مصنوعی: کدامین آینهای میتواند زیباییهای دریا را نشان دهد وقتی که حتی خاک ساحل هم به خاطر اندوهش دارای جواهرات است؟
دوبینیهاست اما در شهود غیر احول را
به خودگر می گشاید چشم از وحدت خبر دارد
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که با وجود اینکه انسان ها به دو شکل یا دو دیدگاه می بینند، در حالت مشاهده واقعی، آنچه را که از وحدت یا یگانگی وجود دارد درک می کنند. این درک باعث میشود که چشم از حالت پراکنده و مختلف به یگانگی وجود روی آورد.
نمیدانم چه آشوبیکه در بزم تماشایت
نگال از موج مژگان هر طرف دستی به سر دارد
هوش مصنوعی: نمیدانم چه هیجانی در مجالس دیدن تو وجود دارد که هر طرف، از شدت زیبایی چشمانت، دستی به سر میزند.
به آهی میتوان رخت جهان خاکستریکردن
کهگلخنها به سامان است گر دل یک شرر دارد
هوش مصنوعی: با یک آه میتوان رنگ و بوی زندگی را تغییر داد و دنیا را به رنگ خاکستری درآورد، به شرطی که دل یک آتش سوزان داشته باشی و این تلاشها به درستی سامان یابد.
تحیر نقش نیرنگ دو عالم سوخت در چشمم
چراغ خانهٔ آیینهام برقی دگر دارد
هوش مصنوعی: دو دنیای فریبنده در چشم من حیران و نابود شدند، حالا چراغ خانهٔ آینهام نوری متفاوت و جدید دارد.
به این بی دست و پایی کیستگرد دستگیر من
مگر همچون سپند از جای خویشم ناله بردارد
هوش مصنوعی: کسی نیست که به من کمک کند و مرا از این وضعیت بیدست و پایی نجات دهد، جز این که مانند آتش، از دل این بیچارگی ناله و فریاد برآورد.
حباب از حیرت کمفرصتیهای زمان بیدل
نگاهی جانب دریا به پشت چشم تر دارد
هوش مصنوعی: حباب، که ناشی از شگفتی و کمبود فرصتهای زمان است، با نگاهی به دریا و با چشمانی مرطوب به گذشته توجه دارد.
حاشیه ها
1400/02/30 10:04
امیر حسین
با سلام
مصرع اول
کف پایی