غزل شمارهٔ ۹۷۷
گهی بر سر، گهی در دل، گهی در دیده جا دارد
غبار راه جولان تو با من کارها دارد
چو شمع از کشتنم پنهان نشد داغ تمنّایت
به بزم حسرتم ساز خموشی هم صدا دارد
مباد آفت تماشاخانهٔ گلزار حسرت را
که آنجا رنگهای رفته هم رو بر قفا دارد
در این وادی که قطع الفت است اسباب جمعیّت
بنالد بیکسی بر هر که چشم از آشنا دارد
که میگوید به آن صیاد پیغامگرفتاران
قفس بر طایر ما گرنه راه ناله وادارد
به این آوارگیها گردباد دشت توحیدم
بنای من به گرد خوبش گردیدن به پا دارد
خیالی میکند شوخیکدام اظهار وکو هستی
هنوز این نقشها در خامهٔ نقاش جا دارد
شرر در سنگ میرقصد، می اندر تاک میجوشد
تحیّر رشتهٔ سازست و خاموشی صدا دارد
بهار انجمن وحشیست از فرصت مشو غافل
که عشرت در شکفتنهای گل آواز پا دارد
به انداز تغافل پیش باید برد سودایی
که جنس جلوه عریان است و چشم ما حیا دارد
حذر کن از تماشاگاه نیرنگ جهان بیدل
تو طبع نازکی داری و این گلشن هوا دارد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گهی بر سر، گهی در دل، گهی در دیده جا دارد
غبار راه جولان تو با من کارها دارد
هوش مصنوعی: گاهی در فکر، گاهی در قلب و گاهی در چشمانم، غبار راه تو جایگاهی دارد و با من کارهای زیادی دارد.
چو شمع از کشتنم پنهان نشد داغ تمنّایت
به بزم حسرتم ساز خموشی هم صدا دارد
هوش مصنوعی: مانند شمعی که در خاموشیاش، گرمای عشق تو از بین نرفت، در مجالس اندوه من، سکوت نیز صدای خاص خودش را دارد.
مباد آفت تماشاخانهٔ گلزار حسرت را
که آنجا رنگهای رفته هم رو بر قفا دارد
هوش مصنوعی: مراقب باش که به تماشای باغ حسرت نروی، زیرا در آنجا حتی رنگهای از دست رفته هم پشت به تو دارند.
در این وادی که قطع الفت است اسباب جمعیّت
بنالد بیکسی بر هر که چشم از آشنا دارد
هوش مصنوعی: در این سرزمین که دوستی و ارتباطات از بین رفته است، هر کسی باید به تنهایی فریاد بزند و از بیکسیاش شکایت کند، به ویژه کسی که به دوستان و آشنایان خود چشم دوخته است.
که میگوید به آن صیاد پیغامگرفتاران
قفس بر طایر ما گرنه راه ناله وادارد
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به احساسات و دشواریهای فردی اشاره دارد. شاعر به صیادی اشاره میکند که به طایر (پرنده) او پیغام میدهد و نشان میدهد که این پرنده در قفسی گرفتار است. شاعر به نوعی نگرانی و درد درونی خود را بروز میدهد و اشاره میکند که اگر او به این پیام توجه نکند، صدای ناله و زاری او بلند خواهد شد. این معانی به عشق، آزادی و احساس بندگی مربوط میشود.
به این آوارگیها گردباد دشت توحیدم
بنای من به گرد خوبش گردیدن به پا دارد
هوش مصنوعی: این دیوانگیها و آوارگیها باعث شده که من به سمت دشت توحید بروم و اساس وجودم بر این است که به دور زیباییاش بچرخم و به آن احترام بگذارم.
خیالی میکند شوخیکدام اظهار وکو هستی
هنوز این نقشها در خامهٔ نقاش جا دارد
هوش مصنوعی: شاید به شوخی و سر زدن بگذاریم، اما هنوز باید به یاد داشته باشیم که این طرحها و نقوش، در بوم و ذهن هنرمند جای دارند و به همین خاطر ارزشمند هستند.
شرر در سنگ میرقصد، می اندر تاک میجوشد
تحیّر رشتهٔ سازست و خاموشی صدا دارد
هوش مصنوعی: جوش و خروش آتش در سنگها دیده میشود و در درختان تاک هم انرژی خاصی در حال حرکت است. این بینظمی و شگفتی به دلیل وجود یک نوا و ساز است که هرچقدر هم که سکوت باشد، صدایش وجود دارد.
بهار انجمن وحشیست از فرصت مشو غافل
که عشرت در شکفتنهای گل آواز پا دارد
هوش مصنوعی: بهار زمان شادابی و نشاط است، پس نباید غافل شد و از آن بهره نبرد، زیرا خوشی و لذت در شکفتن گلها و زیباییهای طبیعت به وجود میآید.
به انداز تغافل پیش باید برد سودایی
که جنس جلوه عریان است و چشم ما حیا دارد
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدفی خاص، باید با احتیاط و زیرکی عمل کرد، زیرا حقیقتی که در معرض نمایش قرار دارد، ممکن است برای ما نامناسب باشد و ما باید با احتیاط ببینیم.
حذر کن از تماشاگاه نیرنگ جهان بیدل
تو طبع نازکی داری و این گلشن هوا دارد
هوش مصنوعی: مواظب باش که در دنیای فریبندهٔ زندگی غرق نشوی، زیرا تو روح حساسی داری و این محیط پر از لذات و فریبها است.
حاشیه ها
1399/10/03 10:01
شعیب
بنای من به گرد / خویش / گردیدن به پا دارد