غزل شمارهٔ ۹۷۶
زمینگیری ز جولانم چه امکانست وادارد
بروبرفتن ز خود چون شمع ر هرعضوپا دارد
خط طومار یاهن آرایش مهر جفا درد
به رنگ شاخ گل آهم سراپا داغها دارد
در آن وادی که من دارم کمین انتظار او
غباری گر تپد آواز پای آشنا دارد
زگل باید سراغ غنچهٔگمگشته پرسیدن
که از چشم تحیر رفتن دل نقش پا دارد
فناپروردگانیم از مزاج ما چه میپرسی
فضای عالم موهوم هستی یک هوا دارد
سرایت نغمهٔ عجزیم ساز آفرینش را
درپن محفل شکست از هرچه باشد رنگ ما دارد
قد پیران تواضع میکند عیش جوانی را
پل از بهر وداع سیل پشت خود دوتا دارد
ز خوب و زشت امکان صافدل تنگی نمیچیند
به بزم آینه عکسی اگر ره برد جا دارد
ز حالگوشهگیر فقر ای منعم مشو غافل
که خواب مخملی در رهن نقش بوریا دارد
ز عالم نگذری بیدستگیریهای آزادی
کسی برخیزد از دنیا که از وحشت عصا دارد
جهانی سرخوش آگاهیست ازگردش حالم
شکست رن من چون خند مینا صدا دارد
به رنگ آب سیر برگ برگ این چمن کردم
گل داغست بیدل آنکه بویی از وفا دارد
غزل شمارهٔ ۹۷۵: رگ گل آستین شوخی کمین صید ما داردغزل شمارهٔ ۹۷۷: گهی بر سر، گهی در دل، گهی در دیده جا دارد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زمینگیری ز جولانم چه امکانست وادارد
بروبرفتن ز خود چون شمع ر هرعضوپا دارد
هوش مصنوعی: نمیتوانم به راحتی از حرکت و جنبش خود دست بردارم؛ زیرا مانند شمع که در هر قسمت از وجودش لایهای دارد، در وجود من نیز هر بخش به هم متصل است و این حالت وابستگی، مانع از زمینگیر شدنم میشود.
خط طومار یاهن آرایش مهر جفا درد
به رنگ شاخ گل آهم سراپا داغها دارد
هوش مصنوعی: خطوط طومار و نقش مهر نشاندهنده ی غم و دردی است که به رنگ گلهای سرخ و شاخهای آنها به تصویر کشیده شده است. این نشان میدهد که این احساسات عمیق، پر از درد و داغی هستند.
در آن وادی که من دارم کمین انتظار او
غباری گر تپد آواز پای آشنا دارد
هوش مصنوعی: در آن مکان که من در انتظار او نشستهام، اگر حتی گرد و خاکی به پا شود، یعنی شخصی شناخته شده بیاید، صدایش را میشناسم.
زگل باید سراغ غنچهٔگمگشته پرسیدن
که از چشم تحیر رفتن دل نقش پا دارد
هوش مصنوعی: از گل باید بپرسی که غنچهٔ گمشدهاش کجاست، چون دل از نگاه حیرتزایش، رد پاهایی را نشان میدهد.
فناپروردگانیم از مزاج ما چه میپرسی
فضای عالم موهوم هستی یک هوا دارد
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که به فنا عادت کردهایم، پس چطور میخواهی از حال و اوضاع ما سوال کنی؟ فضای این دنیا خیالی و زودگذر است و حالتی دارد که همیشه در حال تغییر است.
سرایت نغمهٔ عجزیم ساز آفرینش را
درپن محفل شکست از هرچه باشد رنگ ما دارد
هوش مصنوعی: نغمهای از ناتوانی ما، خلق را در شور و حالی خاص میسازد؛ اینکه در هر جمعی، آنچه که هست، رنگ و بویی از وجود ما دارد.
قد پیران تواضع میکند عیش جوانی را
پل از بهر وداع سیل پشت خود دوتا دارد
هوش مصنوعی: سالمندان با تواضع و فروتنی جوانی را ارج مینهند. زندگی جوانان مانند جریانی است که برای وداع، یک پل در پشت خود دارد تا به آرامی عبور کند.
ز خوب و زشت امکان صافدل تنگی نمیچیند
به بزم آینه عکسی اگر ره برد جا دارد
هوش مصنوعی: در دل انسان، خوب و بد هیچگاه نمیتوانند بدون مانع با یکدیگر در آمیختگی داشته باشند. اگر تصویری در آینه نمایان شود، به راحتی میتواند فضای خودش را پیدا کند و در آن جا بگیرد.
ز حالگوشهگیر فقر ای منعم مشو غافل
که خواب مخملی در رهن نقش بوریا دارد
هوش مصنوعی: نه تنها از حال و روز کسی که در فقر و گوشهگیری است غافل نشو، بلکه بدان که زیبایی ظاهری و خواب راحتی که به نظر میرسد، در واقع بر پایهی بیواسطگی و سادگی زندگی است.
ز عالم نگذری بیدستگیریهای آزادی
کسی برخیزد از دنیا که از وحشت عصا دارد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر کسی در زندگی با ترس و تردید قدم برمیدارد و به دستگیری و یاری دیگران نیاز دارد، نمیتواند از محدودیتها و مشکلات عبور کند. تنها زمانی میتوان در برابر چالشهای زندگی ایستاد که درک و حمایت از سمت دیگران وجود داشته باشد.
جهانی سرخوش آگاهیست ازگردش حالم
شکست رن من چون خند مینا صدا دارد
هوش مصنوعی: جهان پر از خوشی و آگاهی است و من در حال و هوای خودم احساس شکست میکنم، مانند صدای خوشی که مینا هنگام خندیدن از خود میسازد.
به رنگ آب سیر برگ برگ این چمن کردم
گل داغست بیدل آنکه بویی از وفا دارد
هوش مصنوعی: به رنگ آبی که شبیه آب است، هر یک از برگهای این چمن را رنگ کردم. اما حالا این گل داغی است برای کسی که بویی از وفا دارد.