گنجور

غزل شمارهٔ ۹۷۰

نه فخر می‌دمد اینجا نه ننگ می‌بارد
بر این نشان‌که تو داری خدنگ می‌بارد
فریب ابر کرم خورده‌ای از این غافل
که قطره قطره همان چشم تنگ می‌بارد
دگر چه چاره به جز خامشی که همچو حباب
بر آبگینهٔ ما آه سنگ می‌بارد
وداع فرصت برق و شرار خرمن کن
به مزرعی که شتاب از درنگ می‌بارد
بهار این چمن از بسکه وحشت‌اندودست
ز داغ لاله جنون پلنگ می‌بارد
به پرسش دل چاک که سوده‌ای ناخن
که رنگ خون بهارت ز چنگ می‌بارد؟
به حیرتم که نگاه از چه حیرت آب دهم
ز خار وگل همه حسن فرنگ می‌بارد
دل شکسته خمستان یاد نرگس کیست
که اشکم از مژه ساغر به چنگ می بارد
مخور فریب مروت ز چرخ مینارنگ
که جای باده از این شیشه سنگ می‌بارد
ز آبیاری کشت حسد تبرا کن
که خون عافیت از ساز جنگ می‌بارد
خطاست تهمت جرات به عجز ما بستن
هزار آبله بر پای لنگ می‌بارد
مخواه غیر توهم ز اغنیا بیدل
که ابر مزرع این قوم بنگ می‌بارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه فخر می‌دمد اینجا نه ننگ می‌بارد
بر این نشان‌که تو داری خدنگ می‌بارد
هوش مصنوعی: نه چیز افتخارآمیزی در اینجا وجود دارد و نه احساس شرم و ننگی به این نشانه‌ها. تو تنها دارای یک تیر و کمان هستی که به سمت هدف می‌زند.
فریب ابر کرم خورده‌ای از این غافل
که قطره قطره همان چشم تنگ می‌بارد
هوش مصنوعی: فریب نکن که بارانی که از آسمان می‌ریزد، از چشمان تنگ و محدود تو به صورت قطره‌ای به زمین می‌رسد و در واقع، آنچه می‌بینی تنها شکست و کمبود است.
دگر چه چاره به جز خامشی که همچو حباب
بر آبگینهٔ ما آه سنگ می‌بارد
هوش مصنوعی: به جز سکوت چه راه دیگری وجود دارد، در حالی که مانند حبابی که روی آب می‌رقصد، درد و اندوهی سنگین بر زندگی ما ریخته می‌شود.
وداع فرصت برق و شرار خرمن کن
به مزرعی که شتاب از درنگ می‌بارد
هوش مصنوعی: وداع با لحظات ناب و شگفت‌انگیز را در نظر بگیر، در جایی که باید با دقت و سرعت عمل کنی، زیرا هر تأخیری می‌تواند به از دست رفتن فرصت‌ها منجر شود.
بهار این چمن از بسکه وحشت‌اندودست
ز داغ لاله جنون پلنگ می‌بارد
هوش مصنوعی: بهار این باغ به قدری ترسناک است که به خاطر درد وحرارت لاله‌ها، باران‌های جنون‌آمیزی همچون پلنگ می‌بارد.
به پرسش دل چاک که سوده‌ای ناخن
که رنگ خون بهارت ز چنگ می‌بارد؟
هوش مصنوعی: به دل شکسته بگو که چرا ناخن‌هایت به رنگ خون است و این نشانه‌های ناراحتی و درد، نشانه چه چیزی از توست که به یاد آن روزهای سخت به وجود آمده است؟
به حیرتم که نگاه از چه حیرت آب دهم
ز خار وگل همه حسن فرنگ می‌بارد
هوش مصنوعی: من در شگفتی‌ام که چگونه می‌توانم از نگاه‌های حیرت‌انگیز خود کاسته و دل را تسلی دهم، در حالی که زیبایی‌های فرنگ از گل‌ها و خارها سرازیر می‌شود.
دل شکسته خمستان یاد نرگس کیست
که اشکم از مژه ساغر به چنگ می بارد
هوش مصنوعی: دل شکسته من یادآور خمستان و زیبایی نرگس است و اشک‌های من مانند شراب از چشم‌هایم ریخته می‌شود.
مخور فریب مروت ز چرخ مینارنگ
که جای باده از این شیشه سنگ می‌بارد
هوش مصنوعی: از فریب و نیرنگ دوران غافل نشو و فکر نکن که موقعیت‌ها همیشه خوب و موجه‌اند، زیرا در این شراب‌خانه، حقیقت‌ها به سره سنگین‌تر از دروغ‌ها و نیرنگ‌ها نمایان می‌شود.
ز آبیاری کشت حسد تبرا کن
که خون عافیت از ساز جنگ می‌بارد
هوش مصنوعی: به دلیل حسادت، باید از آبیاری کشت خودداری کنی، زیرا نتیجه آن تنها جنگ و ناراحتی و پریشانی خواهد بود.
خطاست تهمت جرات به عجز ما بستن
هزار آبله بر پای لنگ می‌بارد
هوش مصنوعی: این جمله به معنای نادرستی نسبت دادن اتهام به ما و ضعف‌هایمان است. مانند این است که کسی از روی ناتوانی، بر پای یک انسان لنگ، هزاران برآمدگی را تصور کند. در واقع، این متن به تناقض و بی‌صحتی در قضاوت‌های نادرست اشاره دارد.
مخواه غیر توهم ز اغنیا بیدل
که ابر مزرع این قوم بنگ می‌بارد
هوش مصنوعی: از کسانی که دارایی و ثروت دارند، توقع نداشته باش که به جز تو به کسی دیگر توجه کنند، زیرا نعمت و برکت این مردم تنها به تو تعلق دارد و مانند بارانی است که بر زمین‌های زراعی آن‌ها می‌ریزد.