غزل شمارهٔ ۹۶۹
بر این ستمکده یارب چه سنگ میبارد
که دل شکستگی و دیده رنگ میبارد
نصیبهٔ دل روشن بود کدورت دهر
همین به خانهٔ آیینه زنگ میبارد
چو غنچه واننمودند بیگره گشتن
که رنگ امن به دلهای تنگ میبارد
بیا که بیتو به بزم از ترانههای حزین
دل شکسته ز گیسوی چنگ میبارد
ژ خاککوی تو مشق نزاکتی دارم
که بوی گل به دماغم خدنگ میبارد
گذشت فرصت وصل وز نارسایی وهم
نگه ز اشک همان عذر لنگ میبارد
به چشم شوق نگاهیکه در بهار نیاز
شکست حال ضعیفان چه رنگ میبارد
به ذوق پرورش وهم آب میگردیم
سحاب ما همه برکشت بنگ میبارد
دلیل عبرت دل صبح نادمیده بس است
که ضبط آه بر آیینه زنگ میبارد
هجوم سایهٔ گل دامگاه راحت نیست
بر این چمن همه داغ پلنگ میبارد
زبس بهکشت حسد خرمن است آفتها
دمیکه تیر نبارد تفنگ میبارد
ز دام حادثه بیدل رهایی امکان نیست
که قطرهٔ تو بهکام نهنگ میبارد
غزل شمارهٔ ۹۶۸: هوس در مزرع آمال گو صد خرمن انباردغزل شمارهٔ ۹۷۰: نه فخر میدمد اینجا نه ننگ میبارد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر این ستمکده یارب چه سنگ میبارد
که دل شکستگی و دیده رنگ میبارد
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، بر این جا که پر از ستم و ظلم است، چه غمی میبارد که باعث میشود دلها بشکند و چشمها پر از اشک شود.
نصیبهٔ دل روشن بود کدورت دهر
همین به خانهٔ آیینه زنگ میبارد
هوش مصنوعی: نصیب دل روشن بود، اما در میان سختیهای زندگی، همواره گرد و غبار به خانهاش مینشیند.
چو غنچه واننمودند بیگره گشتن
که رنگ امن به دلهای تنگ میبارد
هوش مصنوعی: وقتی که غنچه به صورت بیگره و آزاد خود را نشان میدهد، نشان از این دارد که رنگی از امنیت و آرامش به دلهای مضطرب و تنگدل میریزد.
بیا که بیتو به بزم از ترانههای حزین
دل شکسته ز گیسوی چنگ میبارد
هوش مصنوعی: بیا که بدون تو در مجالس، آوازهای غمانگیز دل شکستهام از موهای چنگ مانند باران میریزد.
ژ خاککوی تو مشق نزاکتی دارم
که بوی گل به دماغم خدنگ میبارد
هوش مصنوعی: از خاک کوی تو یادگاری دارم که بوی گل را به مشامم میآورد.
گذشت فرصت وصل وز نارسایی وهم
نگه ز اشک همان عذر لنگ میبارد
هوش مصنوعی: فرصت برای وصال از دست رفت و به خاطر نابسامانی و ترس، اشکهایش همچنان ادامه دارد و به نوعی بهانه است.
به چشم شوق نگاهیکه در بهار نیاز
شکست حال ضعیفان چه رنگ میبارد
هوش مصنوعی: چشم شوقی که در بهار به نیاز نگاه میکند، چگونه حال ناتوانان را تغییر داده و رنگ و بویی تازه به آن میدهد؟
به ذوق پرورش وهم آب میگردیم
سحاب ما همه برکشت بنگ میبارد
هوش مصنوعی: با شوق و ذوق خود به پرورش افکار میپردازیم، همچنان که باران به زمین میبارد، ما نیز از نعمتها بهرهمند میشویم.
دلیل عبرت دل صبح نادمیده بس است
که ضبط آه بر آیینه زنگ میبارد
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم این بیت را به زبان ساده بیان کنیم، میتوانیم بگوییم: دلیل پشیمانی دل در صبحی که هنوز روشن نشده، کافی است؛ زیرا صدای آهی که از دل برمیخیزد، بر روی آینه زنگزده مینشیند و آن را پر میکند.
هجوم سایهٔ گل دامگاه راحت نیست
بر این چمن همه داغ پلنگ میبارد
هوش مصنوعی: سایهٔ گل به این چمن نمیتواند آرامش بیاورد، زیرا در اینجا همواره نشانههایی از خطر و تباهی وجود دارد.
زبس بهکشت حسد خرمن است آفتها
دمیکه تیر نبارد تفنگ میبارد
هوش مصنوعی: حسادت به قدری آسیبزننده است که در زمانهایی که تیر و نشانهای وجود ندارد، مشکلات و بدبختیها به سراغ انسان میآیند.
ز دام حادثه بیدل رهایی امکان نیست
که قطرهٔ تو بهکام نهنگ میبارد
هوش مصنوعی: رهایی از مشکلات و سختیها امکانپذیر نیست، زیرا سرنوشت تو به گونهای cruel و غیر قابل تغییر است که به راحتی در دام شرایط قرار میگیری.