غزل شمارهٔ ۹۶۸
هوس در مزرع آمال گو صد خرمن انبارد
شرار کاغذ ما ربزش تخم دگر دارد
غبار گفتگو بنشان مبادا فتنه انگیزی
نفسها رفته رفته شور محشر بار میآرد
جلال عشق آخر سرمه سازد شور امکان را
ز برق غیرت آتش نیستان ناله نگذارد
جهان محکومتقدیر است باید داشت مغرورش
اگر ناخن ز قدرت دم زندگو پشت خود خارد
چهگل خرمنکنیم از ریشههای نقش پیشانی
عرق درمزرع بیحاصل ما خنده میکارد
شکستشیشه برهم میزند هنگامهٔ مستان
کسی از امتحان یارب دل ما را نیازارد
به این ذوق طرب کز حسرت دیدار لبریزیم
نگه خواهد چکیدن گر تری دامانم افشارد
جنون مشرب پروانهای دارمکه از مستی
زند آتش به خویش و صیقل آیینه پندارد
مژه هرجاگشودم سیر نیرنگ دوییکردم
ببندم چشم تا از راه نم آیینه بردارد
نمو از ریشهٔ بیعشرت ما میکشد گردن
وگرنه ابر این وادی سر افکنده میبارد
چو غفلت غافلیم از غفلت احوال خود بیدل
فراموشی، فراموشی به یادکس نمیآرد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هوس در مزرع آمال گو صد خرمن انبارد
شرار کاغذ ما ربزش تخم دگر دارد
هوش مصنوعی: آرزوها و خواستهها در زمین زندگیام، مانند آتش بزرگی است که اگر بیفتد، میتواند خرمنهای زیادی از کاغذها را بسوزاند و در دلش بذرهای دیگری را به همراه داشته باشد.
غبار گفتگو بنشان مبادا فتنه انگیزی
نفسها رفته رفته شور محشر بار میآرد
هوش مصنوعی: غبار بحث و جدل را برطرف کن؛ زیرا ممکن است باعث ایجاد درگیری و فتنه شود، و آرام آرام این وضعیت باعث به وجود آمدن آشوب و هرجومرج خواهد شد.
جلال عشق آخر سرمه سازد شور امکان را
ز برق غیرت آتش نیستان ناله نگذارد
هوش مصنوعی: عشق در نهایت به جلوهای زیبا تبدیل میشود و شور و شوق ممکنات را ایجاد میکند. بر اثر احساس غیرت و اشتیاق، آتش وجود، اجازه نمیدهد که صدای ناله از دلها خاموش شود.
جهان محکومتقدیر است باید داشت مغرورش
اگر ناخن ز قدرت دم زندگو پشت خود خارد
هوش مصنوعی: جهان به سرنوشت خود محکوم است و باید به خودبینی و غرور آن توجه کرد. اگر قدرتی به آن دمی بزند، شاید نشاندهندهی خطر یا تهدیدی برای دیگران باشد.
چهگل خرمنکنیم از ریشههای نقش پیشانی
عرق درمزرع بیحاصل ما خنده میکارد
هوش مصنوعی: چه خندهای از زحمت و تلاش ما برداشت میشود، در حالی که ما از ریشههای نقش پیشانیمان در این زمین بیحاصل چیزی جز عرق و عذاب نمیبینیم.
شکستشیشه برهم میزند هنگامهٔ مستان
کسی از امتحان یارب دل ما را نیازارد
هوش مصنوعی: شکستن شیشهها باعث برهم خوردن خروش و شلوغی میشود، اما هیچکس به دل ما توجهی نکند و در سختیها ما را آزار ندهد.
به این ذوق طرب کز حسرت دیدار لبریزیم
نگه خواهد چکیدن گر تری دامانم افشارد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از احساس شادی و لذتی که به خاطر عدم دیدار معشوقش دارد صحبت میکند. او میگوید که این شوق و اشتیاق به طرب از حسرت دیدار معشوق پر شده است؛ اگر معشوق با نگاه خود بر او بندد و آن را متوجه شود، از شوق او اشک بر دامانش خواهد چکید. در واقع، شاعر درگیر یک تناقض عاطفی است و احساساتش را به تصویر میکشد.
جنون مشرب پروانهای دارمکه از مستی
زند آتش به خویش و صیقل آیینه پندارد
هوش مصنوعی: من حالتی از دیوانگی دارم مانند پروانه، که از شدت عشق و شوق، خود را در آتش میسوزاند و انتظار دارد که مانند چراغی در آینه بدرخشد.
مژه هرجاگشودم سیر نیرنگ دوییکردم
ببندم چشم تا از راه نم آیینه بردارد
هوش مصنوعی: هر جا که مژههایم را باز کردم، به باطن نیرنگ و فریب آن دنیا نظر کردم. به همین خاطر، چشمم را میبندم تا آیینهای که درونم را نشان میدهد، از بین برود.
نمو از ریشهٔ بیعشرت ما میکشد گردن
وگرنه ابر این وادی سر افکنده میبارد
هوش مصنوعی: رشد و ترقی ما از ریشهای که در ناامیدی داریم نشأت میگیرد، وگرنه باران این منطقه به معنای واقعی بر زمین نمیبارید.
چو غفلت غافلیم از غفلت احوال خود بیدل
فراموشی، فراموشی به یادکس نمیآرد
هوش مصنوعی: زمانی که در غفلت هستیم، از وضعیت خود غافل میشویم. بیدل، فراموشی باعث میشود که هیچکس ما را به یاد نیاورد.
حاشیه ها
1396/02/07 07:05
واسع خلیق
جهان محکوم تقدیر است باید داشت معذورش
لطفاً توجه نمایید به این بیت .
ممنون