گنجور

غزل شمارهٔ ۹۶۷

رنگم نقاب غیرت آن جلوه می‌درد
فطرت جنون کند که ز بویم اثر برد
شادم ‌که بی‌ نشانی آثار رنگ و بو
بیرونم از قلمروتحقیق پرورد
این چار سو ادبگه سودای نازکیست
عمری‌ست ضبط آه من آیینه می‌خرد
خلقی در امل زد و با داغ یأس رفت
آتش به‌کارگاه فسون خانهٔ خرد
داغم ز جلوه‌ای که غرور تغافلش
آیینه‌خانه‌ها کند ایجاد و ننگرد
هنگامهٔ قبول نفس بسکه تنگ بود
پا تا سرم چو شمع ز هم خورد دست رد
نقاش شرم دار ز پرداز انفعال
تصویرم آن ‌کشد که ز رنگم برآورد
آیینهٔ خرام بهار است‌ گرد رنگ
من نقش پا خیال تو هرجا که بگذرد
طاووس من بهار کمین چه مژده است
عمری‌ست بال می‌زنم و چشم می‌پرد
بیدل جواب مطلب عشاق حیرت‌ست
آنکس ‌که نامه‌ام برد آیینه آورد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رنگم نقاب غیرت آن جلوه می‌درد
فطرت جنون کند که ز بویم اثر برد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که رنگ و ظاهر من به خاطر غیرت و احساساتی که در درونم وجود دارد، در حال تغییر است. این احساسات به حدی قوی هستند که می‌توانند جنون ایجاد کنند و بویی که از من برمی‌خیزد، تأثیرگذار است.
شادم ‌که بی‌ نشانی آثار رنگ و بو
بیرونم از قلمروتحقیق پرورد
هوش مصنوعی: خوشحالم که بدون هیچ نشانه‌ای از رنگ و بو، از دنیای تحقیق و بررسی فراتر رفته‌ام.
این چار سو ادبگه سودای نازکیست
عمری‌ست ضبط آه من آیینه می‌خرد
هوش مصنوعی: در این مکان، فضایی پر از زیبایی و لطافت وجود دارد که سال‌هاست آه و آرزوی من را در خود نگه‌داشته و این احساس را مانند آینه‌ای در خود انعکاس می‌دهد.
خلقی در امل زد و با داغ یأس رفت
آتش به‌کارگاه فسون خانهٔ خرد
هوش مصنوعی: افرادی در دنیا با ناامیدی و از کوره در رفتن، آتش و خرابی را به محل کار جادوگری و عقل خود آوردند.
داغم ز جلوه‌ای که غرور تغافلش
آیینه‌خانه‌ها کند ایجاد و ننگرد
هوش مصنوعی: من از جلوه‌ای داغ و دلتنگم که خودخواهی و بی‌توجهی‌اش می‌تواند آینه‌ها را بسازد و به خود ننگرد.
هنگامهٔ قبول نفس بسکه تنگ بود
پا تا سرم چو شمع ز هم خورد دست رد
هوش مصنوعی: زمانی که در حال پذیرش نفس و خواسته‌هایم بودم، به شدت احساس تنگی کردم و از سر تا پایم مانند شمعی شدم که به هم ریخته است و دیگر نمی‌توانم چیزی را قبول کنم.
نقاش شرم دار ز پرداز انفعال
تصویرم آن ‌کشد که ز رنگم برآورد
هوش مصنوعی: نقاشی که مشغول ترسیم من است، باید خجالت بکشد از اینکه تصویر مرا به حالت انفعالی کشیده است. او باید آن تصاویری را خلق کند که از رنگ و حالتم فراتر برود.
آیینهٔ خرام بهار است‌ گرد رنگ
من نقش پا خیال تو هرجا که بگذرد
هوش مصنوعی: آیینه‌ای که به زیبایی بهار را نشان می‌دهد، به رنگ من نقشی از قدم‌های خیال تو را به تصویر می‌کشد، هر جا که بروی.
طاووس من بهار کمین چه مژده است
عمری‌ست بال می‌زنم و چشم می‌پرد
هوش مصنوعی: پرنده زیبای من، بهار چه خبر خوشی را در آستین دارد؟ من سال‌هاست که بال می‌زنم و فقط به تماشا نشسته‌ام.
بیدل جواب مطلب عشاق حیرت‌ست
آنکس ‌که نامه‌ام برد آیینه آورد
هوش مصنوعی: عشاق در حیرت و شگفتی هستند و تنها کسی که نامه‌ام را می‌برد، در حقیقت، آینه‌ای از درون من را به همراه دارد.