گنجور

غزل شمارهٔ ۹۶۲

چشم تو به حال من‌ گر نیم نظر خندد
خارم به چمن نازد عیبم به هنر خندد
تا چند بر آن عارض بر رغم نگاه من
از حلقهٔ گیسویت گل های نظر خندد
در کشور مشتاقان بی‌پرتو دیدارت
خورشید چرا تابد بهر چه سحرخندد
دل می‌چکد از چشمم چون ابر اگر گریم
جان می‌دمد از لعلت چون برق اگر خندد
با اهل فنا دارد هرکس سر یکرنگی
باید که به رنگ شمع از رفتن سر خندد
در کارگه خوبی یارب چه نزاکتهاست
صدکوه به خود بالد تا موی‌کمر خندد
در جوی دم تیغت شیرینی آبی هست
کز جوش حلاوتها زخمش به شکر خندد
سامان ‌طرب سهل ‌است زین نقش ‌که ما داریم
صبح از دو نفس فرصت بر خود چقدر خندد
هر شبنم از ا‌بن ‌گلشن تمهید گلی دارد
با گربه مدارا کن چندان که اثر خندد
از سعی هوس بگذر بیدل‌ که درین‌ گلشن
گل نیز اگر خندد از پهلوی زر خندد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم تو به حال من‌ گر نیم نظر خندد
خارم به چمن نازد عیبم به هنر خندد
هوش مصنوعی: اگر چشمان تو فقط نگاهی به حال و روز من بیندازند، همانطور که گل‌ها در باغ به زیبایی خود می‌بالند، من از عیب‌هایم کنار می‌روم و به هنر و زیبایی می‌خندم.
تا چند بر آن عارض بر رغم نگاه من
از حلقهٔ گیسویت گل های نظر خندد
هوش مصنوعی: چقدر باید به تماشای چهره‌ات بنشینم که گل‌های زیبایی که در گیسویت هستند، به من لبخند می‌زنند؟
در کشور مشتاقان بی‌پرتو دیدارت
خورشید چرا تابد بهر چه سحرخندد
هوش مصنوعی: در سرزمین عاشقان که آرزوی دیدنت در دل‌ها می‌تازد، چرا خورشید باید بتابد و چرا صبحگاهان لبخند بزند؟
دل می‌چکد از چشمم چون ابر اگر گریم
جان می‌دمد از لعلت چون برق اگر خندد
هوش مصنوعی: هر بار که اشک می‌ریزم، قلبم مثل ابر به باران می‌آید و اگر بخندی، جانم مانند نور برق تازه می‌شود.
با اهل فنا دارد هرکس سر یکرنگی
باید که به رنگ شمع از رفتن سر خندد
هوش مصنوعی: هر کسی که با افرادی که در حال زوال و فانی هستند، ارتباط دارد، باید با صداقت و یکرنگ باشد. باید مانند شمعی باشد که با نور خود، از رفتن و از بین رفتن نمی‌هراسد و به آن می‌خندد.
در کارگه خوبی یارب چه نزاکتهاست
صدکوه به خود بالد تا موی‌کمر خندد
هوش مصنوعی: در محل پرورش خوبی‌ها، ای خدا، چه ظرافت‌هایی وجود دارد! صد کوه به خاطر آن زیبایی‌ها، به آرامش می‌خندد و به خود می‌بالد.
در جوی دم تیغت شیرینی آبی هست
کز جوش حلاوتها زخمش به شکر خندد
هوش مصنوعی: در رودی که تیغ تند تو در آن قرار دارد، شیرینی‌ای وجود دارد که از جوش آمدن حلاوت، زخم آن به شیرینی شکر می‌خندد.
سامان ‌طرب سهل ‌است زین نقش ‌که ما داریم
صبح از دو نفس فرصت بر خود چقدر خندد
هوش مصنوعی: ترتیب شادی و نشاط ساده است، چون ما این فرصت را داریم که صبح با دو نفس عمیق، چقدر می‌توانیم از زندگی لذت ببریم و بخندیم.
هر شبنم از ا‌بن ‌گلشن تمهید گلی دارد
با گربه مدارا کن چندان که اثر خندد
هوش مصنوعی: هر شبنم در این باغ نمایانگر زیبایی خاصی است و باید با احتیاط و نرم‌خویی برخورد کرد؛ به‌طوری که اثر خوشحالی و شادی را به‌دنبال داشته باشد.
از سعی هوس بگذر بیدل‌ که درین‌ گلشن
گل نیز اگر خندد از پهلوی زر خندد
هوش مصنوعی: از تمایلات و آرزوهای بیهوده عبور کن، ای بیدل، زیرا که حتی اگر گلی در این باغ شکوفا شود، زیبایی‌اش تنها به خاطر درخشندگی طلا است.

حاشیه ها

1391/01/26 07:03
علی مطاهری رح

سلام
بیت 5 به کلی تصحیف است و خطا ست براین سخن از سهو پارسیان و نسک_سازان (کتاب را به زیور طبع.چاپ ونشر آراییدن)و کراسه_پردازان (ناشران و پخشیان)ستمی بی دلیل و نشمریده رفته ..>> اندکی دقت.. رخداد این سخن را می نمایاند و واضح می کندکه: در پاره ی نخست بایستی فضا منفی باشد نه این گونه : مسخ کردن و کژمژیدن شعر ..درست اش : "نیرنگی" ست که پاره ی برابرنهاد و داده ی طبیعی بیت است و سزای مصراع دوم.. یاعلی