غزل شمارهٔ ۹۵۲
به هرجا ساز غیرت انفعال آهنگ میگردد
به موج یک عرق صد آسیای رنگ میگردد
نگردد ضعف پیری مانع بیتابی شوقت
نوا از پا نیفتد گر نی ما چنگ میگردد
فسردن کسوت ناموس چندین وحشت است اینجا
پری در شیشه دارد خاک ما گر سنگ میگردد
ز الفتگاه دل مگذرکه با آن پرفشانیها
نفس اینجا ز لب نگذشته عذر لنگ میگردد
چو گیرد خودنمایی دامنت ساز ندامت کن
خموشی میتپد بر خویش تا آهنگ میگردد
فریب آب نتوان خوردن از آیینهٔ هستی
گر امروزش صفایی هست فردا زنگ میگردد
دماغ و هم سرشار است در خمخانهٔ امکان
می تحقیق تا در جام ریزی بنگ میگردد
ندانم نبض موجم یا غبار شیشهٔ ساعت
که راحت از مزاج من به صد فرسنگ میگردد
جنونم جامهواری دارد از تشریف عریانی
که گر یک رشته بر رویش فزایی تنگ میگردد
دل آن بهتر که چون اشک از تپیدن نگذرد بیدل
که این گوهر به یک دم آرمیدن سنگ میگردد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به هرجا ساز غیرت انفعال آهنگ میگردد
به موج یک عرق صد آسیای رنگ میگردد
هوش مصنوعی: هر جا که غیرت و اراده بر پا شود، حالتی از تحرک و نشاط ایجاد میکند. حتی اندک تلاشی، میتواند به نتایج و تغییرات گستردهتری منجر شود.
نگردد ضعف پیری مانع بیتابی شوقت
نوا از پا نیفتد گر نی ما چنگ میگردد
هوش مصنوعی: پیری و ضعف نمیتواند مانع اشتیاق و شوق من برای سنگینی نوا باشد. حتی اگر نی من نداشته باشد، باز هم چنگ میزنم و آواز میخوانم.
فسردن کسوت ناموس چندین وحشت است اینجا
پری در شیشه دارد خاک ما گر سنگ میگردد
هوش مصنوعی: در اینجا، به نظر میرسد که وجود یک پری در شیشه، نشاندهندهی نازکی و شکنندگی اوضاع و احوال است. همچنین، بیان این نکته که خاک ما همچنان در حال تغییر و تحول است، به نوعی به ترس و نگرانی از آسیبپذیری و تهدیدات اشاره دارد. در کل، این جمله به حس ترس و ناپایداری در دنیای اطراف میپردازد.
ز الفتگاه دل مگذرکه با آن پرفشانیها
نفس اینجا ز لب نگذشته عذر لنگ میگردد
هوش مصنوعی: به رابطههای عمیق و دوستداشتنی توجه کن، زیرا با همه زیباییهایی که در اینجا وجود دارد، زندگی و نفس واقعی در اینجا جریان دارد و هرگونه بیتوجهی میتواند به پراکندگی و ناتوانی منجر شود.
چو گیرد خودنمایی دامنت ساز ندامت کن
خموشی میتپد بر خویش تا آهنگ میگردد
هوش مصنوعی: زمانی که خود را به نمایش میگذاری، عذرخواهی کن و سکوت کن. همچنین، در درون تو، احساسات و حسرتها در حال تپش هستند تا به نتایجی برسند.
فریب آب نتوان خوردن از آیینهٔ هستی
گر امروزش صفایی هست فردا زنگ میگردد
هوش مصنوعی: نمیتوان به ظاهر زیبای دنیا اعتماد کرد، زیرا اگر امروز شرایط خوبی داریم، فردا امکان دارد که همه چیز تغییر کند و به حالت ناخوشایند درآید.
دماغ و هم سرشار است در خمخانهٔ امکان
می تحقیق تا در جام ریزی بنگ میگردد
هوش مصنوعی: فکر و ذهن پر از ایدهها و افکار است، در مکانهایی که امکان وجود دارد، جستوجو کن تا در لیوانی شراب، واقعیتها و تجربیات تازهای پیدا کنی.
ندانم نبض موجم یا غبار شیشهٔ ساعت
که راحت از مزاج من به صد فرسنگ میگردد
هوش مصنوعی: نمیدانم آیا حالت موج من است یا گرد و غبار شیشه ساعت، که به سادگی از حال من فاصله میگیرد و به صد فرسنگ دور میشود.
جنونم جامهواری دارد از تشریف عریانی
که گر یک رشته بر رویش فزایی تنگ میگردد
هوش مصنوعی: دیوانگی من به گونهای است که از زیبایی عریانی تشکیل شده و اگر حتی یک رشته بر رویش اضافه شود، به شدت تنگ و محدود میشود.
دل آن بهتر که چون اشک از تپیدن نگذرد بیدل
که این گوهر به یک دم آرمیدن سنگ میگردد
هوش مصنوعی: دل باید مانند اشک، همیشه در حال تپیدن و جاری شدن باشد. بیدل، این گوهر ارزشمند اگر لحظهای بیحرکت بماند، به سنگ تبدیل میشود. یعنی باید همواره در حرکت و نشاط باشد تا ارزشش حفظ شود.