غزل شمارهٔ ۹۴۸
سیه مستی به دور ساغرت بیتاب میگردد
به عرض سرمه گرد چشم مستت خواب میگردد
کمین عشرتی دارد اما ساز اشکی کو
درین گلشن چو شبنم گل کند مهتاب میگردد
ضعیفی مایهٔ شوق سجودم در بغل دارد
شکست رنگ تابی پرده شد محراب می گردد
شد ازترک تماشا خار را هم بستر مخمل
به چشم بسته مژگان دستگاه خواب می گردد
گل ناز دگر میخندد از کیفیت عجزم
شکست رنگ من در طرهٔ او تاب میگردد
ز دل خواهی نوایی واکشی مگذار بییأسش
همان سعی شکست این ساز را مضراب می گردد
مکن دل را عبث خجلتگداز خودفروشیها
که این گوهر به عرض شوخی خود آب می گردد
امید عافیت از هرچه داری نذر آفت کن
زآتش مزرع بیحاصلان سیراب میگردد
ز شرم زندگی چندان عرقریز است اجزایم
که گر رنگی به گردش آورم گرداب می گردد
فلک میپرورد در هر دماغی شور سودایی
جهانی را سر بیمغز از این دولاب می گردد
در عزم شکست خویش زنگر جراتی داری
درین ره هر قدر گستاخی است آداب میگردد
بههر جرات حریف تهمت قاتل نیام بیدل
به کویش میبرم خونی که آنجا آب می گردد
غزل شمارهٔ ۹۴۷: در این گلشن کدامین شعله با این تاب میگرددغزل شمارهٔ ۹۴۹: نگه ز روی تو تا کامیاب میگردد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سیه مستی به دور ساغرت بیتاب میگردد
به عرض سرمه گرد چشم مستت خواب میگردد
هوش مصنوعی: مستی سیاه به دور杯 تو بیقرار میچرخد و خواب به نگاه مست تو میزند.
کمین عشرتی دارد اما ساز اشکی کو
درین گلشن چو شبنم گل کند مهتاب میگردد
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که در میان خوشیها و لذتها، اشکی پنهان وجود دارد. گویی در این باغ پر از زیبایی، همچون شبنم بر گلها، زیباییهای دلانگیز با اندوه و غم مخلوط میشوند و حتی ماه هم در این فضا به شکل دیگری در میآید.
ضعیفی مایهٔ شوق سجودم در بغل دارد
شکست رنگ تابی پرده شد محراب می گردد
هوش مصنوعی: ضعیف و ناتوانی که در دلش شوق عبادت و سجود است، در آغوشش رنگ و بوی خاصی دارد که پردهای از عشق را کنار میزند و به نوعی تبدیل به مکانی برای عبادت میشود.
شد ازترک تماشا خار را هم بستر مخمل
به چشم بسته مژگان دستگاه خواب می گردد
هوش مصنوعی: از زمانی که به تماشای زیبایی نگاهم را ترک کردم، حتی خار نیز با لطافت مخمل به نظر میرسد. به چشم بستهام با مژههایم، حالتی در خواب میبخشد.
گل ناز دگر میخندد از کیفیت عجزم
شکست رنگ من در طرهٔ او تاب میگردد
هوش مصنوعی: گل ناز با زیباییاش میخندد و من از شدت ضعف و ناتوانی دچار شکست شدهام؛ رنگ و حال من در برابر زیبایی او، مانند تابی در موهای او میچرخد.
ز دل خواهی نوایی واکشی مگذار بییأسش
همان سعی شکست این ساز را مضراب می گردد
هوش مصنوعی: از دل خواستهای را بیرون بیاور و آن را بدون ناامیدی بگذار. همان تلاش بیهوده، صدای این ساز را بیاثر میکند.
مکن دل را عبث خجلتگداز خودفروشیها
که این گوهر به عرض شوخی خود آب می گردد
هوش مصنوعی: دل خود را به خاطر احساسات بیهوده و خجالتزده نکن. از خودفروشی و ابراز ناامیدی خودداری کن، زیرا این گوهر ارزشمند به خاطر بیاهمیتی و شوخی از دست میرود و کمتر میشود.
امید عافیت از هرچه داری نذر آفت کن
زآتش مزرع بیحاصلان سیراب میگردد
هوش مصنوعی: برای اینکه از هرچه داری برای سلامت و آرامش خود دعا کنی، باید از مشکلات و آفات دوری کنی. چرا که زمین کشاورزان بیثمر از آتش سوزانده میشود و تنها با آبیاری میتوان آن را سرسبز کرد.
ز شرم زندگی چندان عرقریز است اجزایم
که گر رنگی به گردش آورم گرداب می گردد
هوش مصنوعی: از شدت شرم و خجالت، بدنم به قدری عرق میکند که اگر رنگی به آن اضافه کنم، حالت گرداب پیدا میکند.
فلک میپرورد در هر دماغی شور سودایی
جهانی را سر بیمغز از این دولاب می گردد
هوش مصنوعی: آسمان در هر ذهنی آرزوی دیوانگی یک دنیا را پرورش میدهد و این چرخ زندگی، افراد بیهدف را همچنان در گردش خودش نگه میدارد.
در عزم شکست خویش زنگر جراتی داری
درین ره هر قدر گستاخی است آداب میگردد
هوش مصنوعی: اگر در تصمیم خود برای شکست جاهطلبی و شجاعت داری، هر چه بیشتر در این مسیر بیپروا باشی، به آداب و نزاکت تبدیل میشود.
بههر جرات حریف تهمت قاتل نیام بیدل
به کویش میبرم خونی که آنجا آب می گردد
هوش مصنوعی: من با هر جرأتی که داشته باشم، به تهمتهایی که دیگران به من میزنند توجهی نمیکنم. در عشق او، حتی اگر در خون غوطهور شوم، به سمت او میروم و این عشق را با خود دارم، زیرا در آنجا به آرامش میرسم.
حاشیه ها
1400/01/22 00:03
kara karimi
تمام این غزل محصول مصرع نخست زیبایی است که به ذهن شاعر خطور کرده مابقی سعی بیهوده است