گنجور

غزل شمارهٔ ۹۳۶

به سرم شور تمنای تو تا می‌پیچد
دود در ساغر داغم چو صدا می‌پیچد
حسرت چاک گرببان نشود دام‌ کسی
این کمندی‌ست که در گردن ما می‌پیچد
عالم از شکوهٔ نومیدی عشاق پُر است
نارسا نالهٔ ما در همه جا می‌پیچد
نبود هستی اگر دشمن روشن‌گهران
نفس پوچ در آیینه چرا می‌پیچد
پیر گردیده‌ام و از خودم آزادی نیست
حلقهٔ زلف ‌که بر قد دو تا می‌پیچد
کس ندانست‌که با این همه بیتابی شوق
رشتهٔ سعی نفسها به ‌کجا می‌پیچد
صید عجز خودم از شبنم من هیچ مپرس
بوی گل نیز مرا رشته به پا می‌پیچد
وحشتی ‌هست درپن ‌دشت ‌که چون ‌رشتهٔ شمع
جاده بر شعلهٔ آواز درا می‌پیچد
دل به غفلت نه و از رنج خیالات برآ
عکس برآینه یکسر ز صفا می‌پیچد
می‌کشد هفت فلک درخم یک شاخ غزال
گردبادی‌که به دشت دل ما می‌پیچد
ناله تحریر مضامین تمنای توام
خامشی‌ کیست ‌که مکتوب مرا می‌پیچد
چاره از عربده بیدل نبود مفلس را
سرو از بی‌ثمریها به هوا می‌پیچد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به سرم شور تمنای تو تا می‌پیچد
دود در ساغر داغم چو صدا می‌پیچد
هوش مصنوعی: در ذهنم عطش و اشتیاق به تو مانند دودی در درون جام داغم می‌پیچد، درست مانند صدایی که در فضا طنین‌انداز می‌شود.
حسرت چاک گرببان نشود دام‌ کسی
این کمندی‌ست که در گردن ما می‌پیچد
هوش مصنوعی: آرزو یا حسرت چاک دامن کسی دیگر به سراغ ما نمی‌آید، چرا که این کمند و بند به گردن ما است که ما را درگیر کرده است.
عالم از شکوهٔ نومیدی عشاق پُر است
نارسا نالهٔ ما در همه جا می‌پیچد
هوش مصنوعی: جهان از بزرگی و عظمت ناامیدی عاشقان پر شده است و صدای نالهٔ ما، که ناقص و ناتمام است، در همه‌جا طنین‌انداز می‌شود.
نبود هستی اگر دشمن روشن‌گهران
نفس پوچ در آیینه چرا می‌پیچد
هوش مصنوعی: اگر وجود نداشته باشد، پس چرا حالتی از نفس‌های بی‌فایده در آینه منعکس می‌شود و به تصویر درمی‌آید؟
پیر گردیده‌ام و از خودم آزادی نیست
حلقهٔ زلف ‌که بر قد دو تا می‌پیچد
هوش مصنوعی: من به سن و سالی رسیده‌ام که دیگر نمی‌توانم از خودم رهایی یابم، زیرا زلف‌هایم به شدت دور بدنم پیچیده‌اند.
کس ندانست‌که با این همه بیتابی شوق
رشتهٔ سعی نفسها به ‌کجا می‌پیچد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس ندانست که با وجود این همه بی‌تابی و اشتیاق، تلاش و کوشش‌هایم به کجا خواهد رسید.
صید عجز خودم از شبنم من هیچ مپرس
بوی گل نیز مرا رشته به پا می‌پیچد
هوش مصنوعی: من به حقیقت درگیر ناتوانی‌های خودم هستم و نباید از من درباره‌ی آنها سوال کنی. بوی گل نیز به نوعی به من وابسته است و مانند رشته‌ای به پاهای من پیچیده شده است.
وحشتی ‌هست درپن ‌دشت ‌که چون ‌رشتهٔ شمع
جاده بر شعلهٔ آواز درا می‌پیچد
هوش مصنوعی: در دشت وسیع وحشتی وجود دارد که مانند شعله‌ شمع، راه را با صدای خود در هم می‌پیچد.
دل به غفلت نه و از رنج خیالات برآ
عکس برآینه یکسر ز صفا می‌پیچد
هوش مصنوعی: دل را از غفلت رها کن و از دردهای ناشی از خیالات دست بردار. در این حالت، مانند تصویری که از آینه می‌افتد، صفا و روشنی زندگی را در خود مشاهده خواهی کرد.
می‌کشد هفت فلک درخم یک شاخ غزال
گردبادی‌که به دشت دل ما می‌پیچد
هوش مصنوعی: هفت آسمان به خاطر یک شاخ غزال تحت تاثیر قرار می‌گیرد، مانند گردبادی که در دشت دل ما در حال چرخش است.
ناله تحریر مضامین تمنای توام
خامشی‌ کیست ‌که مکتوب مرا می‌پیچد
هوش مصنوعی: شکایت نوشتن آرزوهایم را دارم و نمی‌دانم چه کسی است که نامه‌ام را می‌پیچد و در سکوتی عمیق قرار دارد.
چاره از عربده بیدل نبود مفلس را
سرو از بی‌ثمریها به هوا می‌پیچد
هوش مصنوعی: نمی‌توان برای مشکلات بی‌پولی به شتاب و فریاد زدن روی آورد، چرا که مانند درختی بی‌ثمر، سرگشتگی و بی‌فایده‌گی را به دنبال دارد.