گنجور

غزل شمارهٔ ۹۳۲

جنون اندیشه‌ای بگذار تا دل بر هنر پیچد
به‌دانش نازکن چندانکه سودایی به سر پیچد
حصول ‌کام با سعی املها برنمی‌آید
عنان ریشه دشوار است تحصیل ثمر پیچد
نگه محو جمال اوست اما چشم آن دارم
که ‌دل ‌هم قطره‌ اشکی‌ گردد و بر چشم تر پیچد
ز آغوش نقابش تا قیامت‌ گل توان چیدن
اگر بر عارض رنگین شبی از ناز درپیچد
تواند در تکلم شکرستان ریزد از گوهر
لبی‌کز خامشی موج‌گهر را در شکر پیچد
صدای تیغ او می‌آید از هر موج این دریا
در این اندیشه حیرانست دل تا از که سرپیچد
نفس هم برنمی‌دارد دماغ صبح نومیدی
دعای ما کنون خود را به طومار دگر پیچد
خوشا قطع امید و پرفشانیهای اندازش
که صد عمر ابد در فرصت رقص شرر پیچد
به رنگ‌گردباد آن به‌که وحشت‌پرور شوقت
بجای دامن پیچیده خود را برکمر پیچد
چه امکان‌ست طی‌گردد بساط‌حسرت عاشق
چو مژگان هر دو عالم را مگربریکدگرپیچد
تعین هرچه باشد خجلت دون‌همتی دارد
به‌ کوتاهی‌ست‌ میل ‌رشته‌بر خود هر قدر پیچد
کسی بیدل به سعی‌وحشت از خود برنمی‌آید
ز غفلت تاکجا گرداب ما از بحر سر پیچد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جنون اندیشه‌ای بگذار تا دل بر هنر پیچد
به‌دانش نازکن چندانکه سودایی به سر پیچد
هوش مصنوعی: به ذهنت اجازه بده که به دیوانگی برود تا دل بتواند به هنر بپردازد، به شکلی که علم را با لطافت و زیبایی درآمیزد، همان‌طور که در سر آدمی افکاری عجیب و غریب به وجود می‌آید.
حصول ‌کام با سعی املها برنمی‌آید
عنان ریشه دشوار است تحصیل ثمر پیچد
هوش مصنوعی: برای دستیابی به پیروزی و موفقیت، تلاش و کوشش لازم است. برخی چیزها به سادگی به دست نمی‌آید و برای به ثمر رساندن آن‌ها نیاز به کار و کوشش می‌باشد.
نگه محو جمال اوست اما چشم آن دارم
که ‌دل ‌هم قطره‌ اشکی‌ گردد و بر چشم تر پیچد
هوش مصنوعی: نگاه من به زیبایی او خیره شده، اما در دل‌ام آرزو دارم که اشکی بریزم و آن اشک بر چشم‌ام بچکد.
ز آغوش نقابش تا قیامت‌ گل توان چیدن
اگر بر عارض رنگین شبی از ناز درپیچد
هوش مصنوعی: در آغوش پوشش او تا همیشه می‌توان گل‌ها را چید، اگر یک شب رنگین و زیبا به خاطر ناز او در بر گیریم.
تواند در تکلم شکرستان ریزد از گوهر
لبی‌کز خامشی موج‌گهر را در شکر پیچد
هوش مصنوعی: می‌تواند در سخن گفتن به زیبایی سخن بگوید، اما لب خاموشش مثل مروارید در دریا باقی می‌ماند.
صدای تیغ او می‌آید از هر موج این دریا
در این اندیشه حیرانست دل تا از که سرپیچد
هوش مصنوعی: صدای تیغ او از هر موج این دریا به گوش می‌رسد و دل در دلمشغولی و حیرت است که به کدام سمت و سو باید فرار کند.
نفس هم برنمی‌دارد دماغ صبح نومیدی
دعای ما کنون خود را به طومار دگر پیچد
هوش مصنوعی: نفس نمی‌تواند به آرامش بیاید، صبحی که مملو از ناامیدی است. دعای ما اکنون به گونه‌ای تغییر کند که به شکل دیگری در بیاید.
خوشا قطع امید و پرفشانیهای اندازش
که صد عمر ابد در فرصت رقص شرر پیچد
هوش مصنوعی: خوشا زمانی که از امیدها قطع امید می‌کنیم و به خود اجازه می‌دهیم که احساسات و زیبایی‌های زندگی را به نمایش بگذاریم؛ چرا که این لحظه می‌تواند همچون آتش زبانه‌کش، زندگی را در فرصتی بی‌پایان پر از شوق و جنب و جوش درآورد.
به رنگ‌گردباد آن به‌که وحشت‌پرور شوقت
بجای دامن پیچیده خود را برکمر پیچد
هوش مصنوعی: بهتر است که شوق و هیجان وجودت را مانند دامن دور خود نپیچی و از تمنای آن پرهیز کنی، بلکه همچون گردباد به رنگی دیگر درآیی، که از ترس و وحشت دوری کنی.
چه امکان‌ست طی‌گردد بساط‌حسرت عاشق
چو مژگان هر دو عالم را مگربریکدگرپیچد
هوش مصنوعی: امکان ندارد که عاشق به آرزوی خود برسد، مگر اینکه همه چیز در دنیا به هم پیچیده شود، مانند دو مژگان که فقط در حالتی خاص به یکدیگر نزدیک می‌شوند.
تعین هرچه باشد خجلت دون‌همتی دارد
به‌ کوتاهی‌ست‌ میل ‌رشته‌بر خود هر قدر پیچد
هوش مصنوعی: هر نوع تعیین و مشخصی، به خاطر کم‌همتی می‌تواند موجب شرمندگی شود؛ زیرا هر چه هم که فرد تلاش کند و خود را در موضوعی درگیر کند، در نهایت به خاطر ضعف اراده‌اش به نتیجه‌ای نمی‌رسد.
کسی بیدل به سعی‌وحشت از خود برنمی‌آید
ز غفلت تاکجا گرداب ما از بحر سر پیچد
هوش مصنوعی: کسی که دل‌باخته و آشفته است، از ترس و اضطراب به خود نمی‌آید و در غفلت و بی‌خبر از خود، به کجا کشیده می‌شود و چه‌طور این گرداب او را از دریا دور می‌کند.