گنجور

غزل شمارهٔ ۹۲۸

ز ننگ منت راحت به مرگم‌ کار می‌افتد
همه‌گر سایه افتد بر سرم دیوار می‌افتد
دماغ نازکی دارم حراجت پرور عشقم
اگر بر بوی‌گل پا می‌نهم بر خار می‌افتد
جنون خودفروشی بسکه دارد گرمی دکان
ز هر جنس آتش دیگر درین بازار می‌افتد
متاعی جز سبکروحی ندارد کاروان من
همین رنگست اگر بر دوش شمعم بار می‌افتد
مزاج ناتوانان ایمن است از آفت امکان
اگر بر سنگ افتد سایه بی‌آزار می‌افتد
قضا ربطی دگر داده است با هم کفر و ایمان را
ز خود هم می‌رمد گر سبحه بی‌زنار می‌افتد
نخستین سعی روزی فکر روزی خوار می‌باشد
نگاه دانه پیش از ر‌یشه بر منقار می‌افتد
نشاید نکته‌سنجان را زبان در کام دزدیدن
نوا در سکته میرد چون گره در تار می‌افتد
مکن سوی فلک مژگان بلند ای شمع ناقص‌پی
که زیر پا سراپای تو با دستار می‌افتد
ز یک دم تهمت ایجاد رسوای قیامت شو
به دوش این بار چون برداشتی دشوار می‌افتد
قفای مردگان نامرده باید رفت درگورم
چه سازم خاک این ره بر سرم بسیار می‌افتد
دو روزی با غم و رنج حوادث صبر کن بیدل
جهان آخر چو اشک از دیده‌ات یکبار می‌افتد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز ننگ منت راحت به مرگم‌ کار می‌افتد
همه‌گر سایه افتد بر سرم دیوار می‌افتد
هوش مصنوعی: هرچند به مرگم راحت است، اما شرم و ننگ ناشی از منت دیگران مرا عذاب می‌دهد. زمانی که سایه‌ای بر سرم بیفتد، احساس می‌کنم تمام بار زندگی بر دوش من سنگینی می‌کند.
دماغ نازکی دارم حراجت پرور عشقم
اگر بر بوی‌گل پا می‌نهم بر خار می‌افتد
هوش مصنوعی: من بینی حساسی دارم که عشق من را پرورش می‌دهد. اگر بر روی گل‌ها قدم بگذارم، به خاطر این حساسیت، پایم روی خارها می‌رود و درد می‌کشد.
جنون خودفروشی بسکه دارد گرمی دکان
ز هر جنس آتش دیگر درین بازار می‌افتد
هوش مصنوعی: دیوانگی از روی خودفروشی تا حدی رواج پیدا کرده که بازار به شدت گرم است و هر روز جنس‌های جدید و مختلفی با صفات متفاوت وارد این بازار می‌شود.
متاعی جز سبکروحی ندارد کاروان من
همین رنگست اگر بر دوش شمعم بار می‌افتد
هوش مصنوعی: کاروان من چیزی جز سبکی و آرامش در روح ندارد. اگر بر دوش من شمعی باشد، بار سنگین آن به دوش من خواهد افتاد.
مزاج ناتوانان ایمن است از آفت امکان
اگر بر سنگ افتد سایه بی‌آزار می‌افتد
هوش مصنوعی: طبع افرادی که قدرتی ندارند، از خطرات و مشکلات دور است. حتی اگر سایه‌ای بی‌خطر بر سنگی بیفتد، به آن آسیبی نمی‌زند.
قضا ربطی دگر داده است با هم کفر و ایمان را
ز خود هم می‌رمد گر سبحه بی‌زنار می‌افتد
هوش مصنوعی: قضا (تقدیر) کارهای متفاوتی انجام داده و دیگر ایمان و کفر را به هم مرتبط کرده است. حتی خودِ قضا هم از این وضعیت بی‌نصیب نیست و اگر تسبیح بدون کمربند بیفتد، این مسأله به وضوح نشان‌دهنده تغییر در اوضاع است.
نخستین سعی روزی فکر روزی خوار می‌باشد
نگاه دانه پیش از ر‌یشه بر منقار می‌افتد
هوش مصنوعی: در ابتدا، تلاش روزانه برای تأمین روزی به نظر می‌رسد که وابسته به فکر و اندیشه است. به همین دلیل، توجه به دانه و منابع اولیه قبل از اینکه منبع اصلی به وجود بیاید، بسیار مهم است.
نشاید نکته‌سنجان را زبان در کام دزدیدن
نوا در سکته میرد چون گره در تار می‌افتد
هوش مصنوعی: نیک‌اندیشان نباید در سکوت، زیبایی کلام را از دیگران بربایند؛ زیرا اگر کلامی با دقت و تیزبینی بیان نشود، مانند گرهی است که در تار می‌افتد و خود را گم می‌کند.
مکن سوی فلک مژگان بلند ای شمع ناقص‌پی
که زیر پا سراپای تو با دستار می‌افتد
هوش مصنوعی: ای شمع ناقص‌الخلقه، چشمهای بلندی به آسمان ندوخت! زیرا زیر پا، تمام وجود تو به همراه پوشش زیبایت، در معرض آسیب قرار می‌گیرد.
ز یک دم تهمت ایجاد رسوای قیامت شو
به دوش این بار چون برداشتی دشوار می‌افتد
هوش مصنوعی: اگر در یک لحظه تهمتی بزنید، ممکن است باعث رسوایی بزرگتری در روز قیامت شوید. وقتی که بار گناه را بر دوش خود حمل کنید، احساس سنگینی و دشواری آن شما را تحت فشار قرار می‌دهد.
قفای مردگان نامرده باید رفت درگورم
چه سازم خاک این ره بر سرم بسیار می‌افتد
هوش مصنوعی: مجبورم به پشت سر نگاه کنم و با مردگان همراه شوم، چون باید به قبر بروم. چه کار می‌توانم بکنم؟ خاک این مسیر بارها بر سرم می‌افتد.
دو روزی با غم و رنج حوادث صبر کن بیدل
جهان آخر چو اشک از دیده‌ات یکبار می‌افتد
هوش مصنوعی: برای مدتی کوتاه با غم و مشکلات زندگی صبر کن، زیرا در نهایت، درد و اندوه مانند اشکی از چشمانت فرو خواهد ریخت.

حاشیه ها

1389/08/04 10:11
منصور محمدزاده

خواهشمند است موارد زیر را اصلاح فرمایید:
نادرست:
نخستین سعی روزی فکر روزی خوار می‌باشد
نگاه دانه پیش از ر‌بشه بر منقار می‌افتد
درست:
نخستین سعی روزی فکر روزی خوار می‌باشد
نگاه دانه پیش از ر‌یشه بر منقار می‌افتد
---
پاسخ: اگر مورد غلط «ریشه» بوده باشد تصحیح شده است. لطفا غلطهای املایی را با ذکر نشانی آنها (کلمات) مشخص کنید تا ردگیری و تصحیح و تصمیم‌گیری آسان‌تر باشد.

1394/08/29 17:10
ناشناس

مصرع اول از بیت دوم افتادگی چاپی دارد و درستش این است :
دماغ نازکی دارم جراحت پرور عشقم
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1402/03/19 22:06
سفید

 

دو روزی با غم و رنج حوادث صبر کن بیدل

جهان آخر چو اشک از دیده‌ات یکبار می‌افتد...