غزل شمارهٔ ۹۱۹
شوق تو به مشت پرم آتش زد و سر داد
پرواز من آیینهٔ امکان به شرر داد
از یک مژه شوقی که به آن جلوه گشودم
بر هر بن مو حیرتم آغوش دگر داد
صد چاک زد آیینه ز جوهر به گرببان
اظهارکمال اینقدرم داد هنر داد
ما بیخبران رنگ اثر باخته بودیم
از رفتن دلگرد خرام که خبر داد
شب مصرعی از خاطر من گشت فراموش
حسرت چقدر یادم از آن موی کمر داد
ضبط نفسم قابل دیدار برآورد
آن ریشه که دل کاشته بود آینه برداد
زان صبح بناگوش جنون کرد نسیمی
هر موج ازبن بحر گریبان به گهر داد
یک ذره ندیدم که به طاووس نماند
نیرنگ خیالت به هزار آینه پر داد
از بس عرقآلود تمنای تو مردم
چون ابر غبارم به هوا جبههٔ تر داد
عمری زتحیر زدم آیینه به صیقل
تا دقت فکرم مژه خواباند و نظر داد
بیدل چمنستان وفا داغ طرب بود
رنگم به شکستی زد و پرواز سحر داد
غزل شمارهٔ ۹۱۸: شب که باد جلوهات چشم خیالم آب دادغزل شمارهٔ ۹۲۰: داد عشق از بینیازی درس طفلانم به یاد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شوق تو به مشت پرم آتش زد و سر داد
پرواز من آیینهٔ امکان به شرر داد
هوش مصنوعی: عشق و شور تو باعث شد که دل پر از امید من مشتعل شود و به پرواز درآید، در حالی که واقعیتها و امکانها را به چالشی بزرگ کشاند.
از یک مژه شوقی که به آن جلوه گشودم
بر هر بن مو حیرتم آغوش دگر داد
هوش مصنوعی: زمانی که شوق و زیبایی چشمانت را دیدم، از هر رشته موی دلتنگی، از شگفتی و زیباییاش مانند آغوشی دیگر به وجد آمدم.
صد چاک زد آیینه ز جوهر به گرببان
اظهارکمال اینقدرم داد هنر داد
هوش مصنوعی: آیینه در جواب زیباییاش، صد بار شکاف برداشت تا کمال خود را به نمایش بگذارد. هنر اینقدر به آن افتخار کرد که به خود حق میدهد.
ما بیخبران رنگ اثر باخته بودیم
از رفتن دلگرد خرام که خبر داد
هوش مصنوعی: ما بیخبر بودیم از تغییراتی که رفتن معشوق بر دل ما گذاشته بود؛ اما او با خبرش ما را آگاه کرد.
شب مصرعی از خاطر من گشت فراموش
حسرت چقدر یادم از آن موی کمر داد
هوش مصنوعی: به یاد ندارم چه اتفاقی در شب افتاد، اما حسرت میخورم که چقدر یاد آن موی کمر تو را میزنم.
ضبط نفسم قابل دیدار برآورد
آن ریشه که دل کاشته بود آینه برداد
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به تأثیرات درونی انسان و افکارش اشاره دارد. در واقع، برداشتها و تجربیات شخصی فرد، میتواند به گونهای نمایان شود که نشاندهندهی عمق احساسات و دغدغههای او باشد. به عبارتی دیگر، آنچه در دل فرد وجود دارد و به صورت ناخودآگاه در زندگیاش نمایان میشود، همواره به وضوح در آینهی وجودش منعکس میگردد.
زان صبح بناگوش جنون کرد نسیمی
هر موج ازبن بحر گریبان به گهر داد
هوش مصنوعی: از صبح، نسیمی خوش به وجود آمد که هر موج دریا را با زیبایی و خضوع پر از گوهر و مروارید کرد.
یک ذره ندیدم که به طاووس نماند
نیرنگ خیالت به هزار آینه پر داد
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که هیچ چیزی از زیبایی و فریبایی خیال تو کم نشده و آن را نمیتوان به طاووس و زیباییاش نسبت داد. خیال تو آنقدر باورنکردنی است که حتی میتواند در هزار آینه نمایان شود و درخشانیاش را نشان دهد.
از بس عرقآلود تمنای تو مردم
چون ابر غبارم به هوا جبههٔ تر داد
هوش مصنوعی: به خاطر شدت longing و آرزوی تو، من مانند ابری شدم که به خاطر بارش باران، ذرات غبارش در هوا پراکنده شدهاند.
عمری زتحیر زدم آیینه به صیقل
تا دقت فکرم مژه خواباند و نظر داد
هوش مصنوعی: عمری برای بهبود و فکر کردن مانند آیینهای که صیقل داده شده، تلاش کردم. تا جایی که تمرکز و دقت ذهنم در خواب رفت و به نتیجهای رسیدم.
بیدل چمنستان وفا داغ طرب بود
رنگم به شکستی زد و پرواز سحر داد
هوش مصنوعی: در باغ وفا، حالتی از شادی و سرور وجود دارد، اما وقتی رنگ سرزندگیام تیره شد، در دل آن، هنوز پرواز صبحگاهی را احساس میکنم.