غزل شمارهٔ ۹۱۷
سیل غمی که داد جهان خراب داد
خاکم به باد داد به رنگی که آب داد
راحت درین بساط جنونخیز مشکلست
مخمل اگر شوی نتوان تن به خواب داد
یارب چه مشربم که درین شعله انجمن
گردون میام به ساغر اشک کباب داد
اینست اگر شمار تب و تاب زندگی
امروز میتوان به قیامت حساب داد
بر موج آفتی که امید کنار نیست
تدبیر رخت اینقدرم اضطراب داد
سستی چه ممکن است رود از بنای عمر
نتوان به هپچ پیچ و خم این رشته تاب داد
وقت ترحم استکنون ای نسیم صبح
کان شوخ اختیار به دست نقاب داد
صد نوبهار خون شد و یک غنچه رنگ بست
تا بوسه رخش ناز ترا بر رکاب داد
یارب چه سحر کرد خط عنبرین یار
کزجوی شب به مزرع خورشید آب داد
تا می به لعل او رسد از خویش رفته است
شبنم نمیتوان به کف آفتاب داد
انجام کار باده کشان جز خمار نیست
خمیازههای جام میام این شراب داد
ببدل سوال چشم بتان را طرف مشو
یعنی که سرمه ناشده باید جواب داد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سیل غمی که داد جهان خراب داد
خاکم به باد داد به رنگی که آب داد
هوش مصنوعی: طوفان غمانگیزی که جهان را ویران کرد، خاک من را به باد برد و به رنگی که آب به خودش گرفته بود، تغییر داد.
راحت درین بساط جنونخیز مشکلست
مخمل اگر شوی نتوان تن به خواب داد
هوش مصنوعی: در این محیط پر از جنون و آشفتگی، آسایش یافتن دشوار است. حتی اگر در لوای نرمی و لطافت زندگی قرار بگیری، نمیتوانی به راحتی به خواب بروی.
یارب چه مشربم که درین شعله انجمن
گردون میام به ساغر اشک کباب داد
هوش مصنوعی: ای پروردگار، چه نوشیدنیای به من بده که در این آتش عشق، مانند گردونهای چرخیدهام و اشکهایم چون ساغر، مرا سوزاندهاند.
اینست اگر شمار تب و تاب زندگی
امروز میتوان به قیامت حساب داد
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به حالت و هیجان زندگی امروز نگاه کنیم، میتوانیم برای آن در روز قیامت پاسخگو باشیم.
بر موج آفتی که امید کنار نیست
تدبیر رخت اینقدرم اضطراب داد
هوش مصنوعی: در میان طوفانی که انتظاری از آرامش آن نیست، تدارکات و فراهم کردن وسایل سفر همچنان به من استرس و نگرانی زیادی میدهد.
سستی چه ممکن است رود از بنای عمر
نتوان به هپچ پیچ و خم این رشته تاب داد
هوش مصنوعی: اگر در طول زندگی سستی کنی، نمیتوانی از پس پیچیدگیها و دشواریهای آن برآیی.
وقت ترحم استکنون ای نسیم صبح
کان شوخ اختیار به دست نقاب داد
هوش مصنوعی: حال که وقت رحم و محبت است، ای نسیم صبح، برای آن خوشخلق که زیبایی را به دستMasked کرده، فرصت را غنیمت بشمار.
صد نوبهار خون شد و یک غنچه رنگ بست
تا بوسه رخش ناز ترا بر رکاب داد
هوش مصنوعی: صد بار بهار آمده و رفته، اما تنها یک غنچه به گل نشسته است تا بوسه زیبای تو را بر زین اسب بنهند.
یارب چه سحر کرد خط عنبرین یار
کزجوی شب به مزرع خورشید آب داد
هوش مصنوعی: ای خدا، یار من چه جادو و سحری دارد که با خط زیباش در دل شب به باغ خورشید جان میبخشد و نعمت زندگی را به آن میدهد.
تا می به لعل او رسد از خویش رفته است
شبنم نمیتوان به کف آفتاب داد
هوش مصنوعی: تا زمانی که شراب از لب او به من برسد، من از خود بیخود شدهام. مثل این است که شبنم را نتوان به آفتاب داد.
انجام کار باده کشان جز خمار نیست
خمیازههای جام میام این شراب داد
هوش مصنوعی: کار کردن با شرابنوشان تنها حالتی از مستی را به ارمغان میآورد. خوابآلودگیهایی که از جام شراب به من دست داده، به علت این شراب است.
ببدل سوال چشم بتان را طرف مشو
یعنی که سرمه ناشده باید جواب داد
هوش مصنوعی: به دنبال نگاه خیره چشمهای معشوق نرو، زیرا که باید با دلی پاک و بیتزئین پاسخ دهی.
حاشیه ها
1396/09/21 17:12
Alipur
گردون میام به ساغر اشک کباب داد