غزل شمارهٔ ۹۱۳
یأسفرسای تغافل دل ناشاد مباد
بیدلانیم فراموشی ما یاد مباد
عیش ما غیرگرفتاری دل چیزی نیست
یارب این صید ز دام و قفس آزاد مباد
پرگشودن ز اسیران محبت ستم است
ذوق آزادی ما خجلت صیاد مباد
عاشق از جانکنی حکم وفا غافل نیست
نقش شیرین به سر تربت فرهاد مباد
همه عنقا به قفس در طلب عنقاییم
آدمی بیخبر از فهم پریزاد مباد
صور در پردهٔ نومیدی دل خوابیده است
یارب این فتنه نوا قابل فریاد مباد
در عدم بیخبر از خویش فراغی داریم
صلح ما متهم نسبت اضداد مباد
نفس افشاگر راز دو جهان نومیدیست
خاک این باد به جز در دهن باد مباد
های و هوییکه نواسنج خرابات دل است
سر به هم کوفتن سبحهٔ زهاد مباد
صبح وشام، ازنفس سرد، غرض جویی چند
باد بادیست به عالم که چنین باد مباد
حیف همت که کسی چشم به عبرت دوزد
انتخاب دو جهان زحمت این صاد مباد
شبخون خط پرگار به مرکز مبرید
هرچه جز دل به عمارت رسد آباد مباد
حادثات آن همه تشویش ندارد بیدل
صبر زحمتکش اندیشهٔ بیداد مباد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یأسفرسای تغافل دل ناشاد مباد
بیدلانیم فراموشی ما یاد مباد
هوش مصنوعی: نمیدانم که دلهایی خالی از امید چگونه میتوانند به فراموشی دچار شوند، بیخبر از درد و رنجی که تجربه کردهایم. ما باید همیشه به یاد داشته باشیم که از یاد بردن مشکلات و غمها، ما را از حقیقت دور میکند.
عیش ما غیرگرفتاری دل چیزی نیست
یارب این صید ز دام و قفس آزاد مباد
هوش مصنوعی: زندگی ما جز گرفتار کردن دل به چیز دیگری نیست. کاش این شکار از دام و قفس رها نشود.
پرگشودن ز اسیران محبت ستم است
ذوق آزادی ما خجلت صیاد مباد
هوش مصنوعی: پرواز کردن از میان کسانی که به عشق گرفتارند، ظلمی است، و آرزوی آزادی ما نباید باعث خجالت شکارچی شود.
عاشق از جانکنی حکم وفا غافل نیست
نقش شیرین به سر تربت فرهاد مباد
هوش مصنوعی: عاشق هرگز از فداکاری و تعهد به عشق غافل نمیشود و نمیگذارد یاد و نشانی از عشقهای شیرین و دیرینه، مانند فرهاد بر سر مزارش خاموش بماند.
همه عنقا به قفس در طلب عنقاییم
آدمی بیخبر از فهم پریزاد مباد
هوش مصنوعی: همه ما در جستجوی چیزهای نایاب و دلخواه خود هستیم، اما انسان باید مواظب باشد که از درک و شناخت حقیقت غافل نشود.
صور در پردهٔ نومیدی دل خوابیده است
یارب این فتنه نوا قابل فریاد مباد
هوش مصنوعی: در دل، تصویرهایی از ناامیدی وجود دارد و امیدوارم که این وضع و آشفتگی قابل فریاد زدن نباشد.
در عدم بیخبر از خویش فراغی داریم
صلح ما متهم نسبت اضداد مباد
هوش مصنوعی: در حالت عدم، ما از خود غافل هستیم و آسایش داریم. رابطه ما با یکدیگر تحت تأثیر تضادها قرار نگیرد.
نفس افشاگر راز دو جهان نومیدیست
خاک این باد به جز در دهن باد مباد
هوش مصنوعی: نفس انسان، رازهای دو جهان را فاش میکند و مایهی ناامیدی است. جز آنچه به باد گرفته میشود، چیز دیگری در خاک وجود ندارد.
های و هوییکه نواسنج خرابات دل است
سر به هم کوفتن سبحهٔ زهاد مباد
هوش مصنوعی: هیاهویی که در دلِ خراباتیهاست، نباید با تکرار و عدد شماری زاهدان مخلوط شود.
صبح وشام، ازنفس سرد، غرض جویی چند
باد بادیست به عالم که چنین باد مباد
هوش مصنوعی: صبح و شام، به خاطر نفس سرد، هدفجویی چند بادی در جهان وجود دارد که اینگونه باد نمیوزد.
حیف همت که کسی چشم به عبرت دوزد
انتخاب دو جهان زحمت این صاد مباد
هوش مصنوعی: اگر کسی در تلاشهای بزرگ خود به دیدن عبرتها بیتوجهی کند، بر او افسوس میخورم. انتخاب بین دو دنیای وجودی، سخت و پر زحمت است و امیدوارم این زحمت بیفایده نباشد.
شبخون خط پرگار به مرکز مبرید
هرچه جز دل به عمارت رسد آباد مباد
هوش مصنوعی: هر چیزی جز دل که به این بنا بیفزاید، نباید آباد باشد؛ زیرا شبخون خط پرگار در مرکز آن، بیانگر این است که تنها دل مهم است و بس.
حادثات آن همه تشویش ندارد بیدل
صبر زحمتکش اندیشهٔ بیداد مباد
هوش مصنوعی: وقایع و اتفاقات زندگی نباید خیلی ما را نگران کند. بیدل، امیدوار است که اندیشه و فکر ما تحت فشار ظلم و بیداد نباشد و بتوانیم با صبوری به سختیها و زحمتهایمان برخورد کنیم.

بیدل دهلوی