غزل شمارهٔ ۹۱
مکش ای آفتاب از فکر زربرپشت آتش را
ز غفلت میپرستی چند چون زردشت، آتش را
به ترک ظلم، ظالم برنگردد از مزاج خود
همان اخگر بودگر جمعگردد مشت آتش را
مشو با تندخویی از عدوی سادهدل ایمن
کهآخرروی نرم آب خواهدکشت آتش را
به اهل سوزکاوش داغ جانکاهی به بار آرد
چوشمع زروی نادانی مزن انگشت آتش را
شرار خردهٔ زر، خرمنگل راست برق آخر
چرا ای غنچه بیرون نفکنی ازمشت آتش را
خیال التفاتش از عتابم بیش میسوزد
بهگرمی فرق نتوان یافت روازپشت آتش را
نهتنها ناله زنهاریست از برق عتاب او
به قدر شعله اینجا میدمد انگشت آتش را
زر از دست خسان نتوان به جز سختی جداکردن
که بیآهن نخواهد ریخت سنگ ازمشت آتش را
به سعی ظلمکی رفع مظالم میشود بیدل
به آب خنجروشمشیرنتوانکشت آتش را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مکش ای آفتاب از فکر زربرپشت آتش را
ز غفلت میپرستی چند چون زردشت، آتش را
هوش مصنوعی: ای خورشید، از افکار بیهوده و سطحی مرا سیراب نکن. آیا نمیدانی که در غفلت خود، آتش را میپرستی، درست مانند زرتشتیان که به آتش احترام میگذارند؟
به ترک ظلم، ظالم برنگردد از مزاج خود
همان اخگر بودگر جمعگردد مشت آتش را
هوش مصنوعی: ظالم از ظلم خود دست نخواهد کشید، چون ذاتش به آتش و ستم آلوده است؛ حتی اگر آتش را جمع کنند، باز هم همان شعلههای نهفته را در خود دارد.
مشو با تندخویی از عدوی سادهدل ایمن
کهآخرروی نرم آب خواهدکشت آتش را
هوش مصنوعی: با تندخویی و بدخلقی در برابر دشمنان سادهدل احساس امنیت نکن، زیرا در نهایت، نرمش و لطافت مثل آب میتواند آتش را خاموش کند.
به اهل سوزکاوش داغ جانکاهی به بار آرد
چوشمع زروی نادانی مزن انگشت آتش را
هوش مصنوعی: به دنبال کسانی برو که در جستجوی حقیقت و علم هستند، چرا که این افراد میتوانند در دل سوز و رنج، آگاهی و روشنایی به ارمغان بیاورند. اما از نادانی و جهالت دوری کن، زیرا اینگونه رفتارها تنها به آتش و درد منجر میشود.
شرار خردهٔ زر، خرمنگل راست برق آخر
چرا ای غنچه بیرون نفکنی ازمشت آتش را
هوش مصنوعی: خردههای طلا در کنار گلها، آخر چرا ای غنچه، آتش درونت را از مشت خود بیرون نمیآوری؟
خیال التفاتش از عتابم بیش میسوزد
بهگرمی فرق نتوان یافت روازپشت آتش را
هوش مصنوعی: فکر کردن به توجه او بیشتر از خود عتابش مرا میسوزاند و به قدری داغ است که نمیتوان تفاوتی میان روز و شب در آتش این احساس پیدا کرد.
نهتنها ناله زنهاریست از برق عتاب او
به قدر شعله اینجا میدمد انگشت آتش را
هوش مصنوعی: فقط صدای نالهای نیست که از شدت خشم او بلند شده، بلکه به اندازه شعلهای که اینجا میدرخشد، نشان از قدرت آتش دارد.
زر از دست خسان نتوان به جز سختی جداکردن
که بیآهن نخواهد ریخت سنگ ازمشت آتش را
هوش مصنوعی: تلاش برای جدا کردن چیزهای با ارزش از انسانهای بیارزش، بسیار دشوار و مشکل است، زیرا مانند این است که بخواهیم سنگی را از مشت آتش بیرون بیاوریم؛ بدون ابزار مناسب، این کار امکانپذیر نیست.
به سعی ظلمکی رفع مظالم میشود بیدل
به آب خنجروشمشیرنتوانکشت آتش را
هوش مصنوعی: برای از بین بردن ستمها تنها با تلاش و زحمت میتوان به نتیجه رسید. بیدل میگوید، مانند این است که با آب نمیتوان آتش را خاموش کرد، بنابراین برای مبارزه با ظلم و ستم نیاز به ابزار و قوا داریم.