گنجور

غزل شمارهٔ ۹۰۶

موی پیری بست بر طبع حسد تخمیر صلح
داد خون را با صفا آیینه‌دار شیر صلح
آخر از وضع جنون عذر علایق خواستم
کرد با عریانی ما خار دامنگیر صلح
زین تفنگ و تیر پرخاشی‌ که دارد جهل خلق
نیست ممکن تا نیارد در میان شمشیر صلح
مطلب نایاب ما را دشمنی آرام‌ کرد
با خموشی مشکل است ازآه بی‌تاثیر صلح
برتحمل زن ‌که می‌گردد دپن دیر نفاو
صلح ازتعجیل جنگ و جنگ ازتأخیر صلح
با قضا گر سر نخواهی داد کو پای‌ گریز
اختیاری نیست این آماج را با تیر صلح
مرد را چون تیغ در هر امر یکرو بودن است
نیست هنگام دعا بی‌خجلت تزویر صلح
عام شد رسم تعلق شرم آزادی‌کراست
خلق را چون حلقه با هم داد این زنجیرصلح
در طلسم‌ جمع ‌اضدادی ‌که ‌برهم‌ خوردنی‌ست
آب می‌گردم ز خجلت گر نماید دیر صلح
اعتبارات ‌آنچه دیدم ‌گفتم اوهام ‌است و بس
جنگ‌صد خواب پریشان شد به یک تعبیر صلح
دوش از پیر خرد جستم طریق عافیت
گفت ای غافل به هر تقدیر با تقدیر صلح
کاش رنگ عالم موهوم درهم بشکند
تنگ شد بیدل به جنگ لشکر تصویر صلح

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

موی پیری بست بر طبع حسد تخمیر صلح
داد خون را با صفا آیینه‌دار شیر صلح
هوش مصنوعی: موی پیری، حس حسادت را تحت تأثیر قرار داده و تلاش کرده تا صلح و آرامش را برقرار کند. این صلح، مانند آینه‌ای روشن، خون را با صفای خویش می‌نوازد و به آن جلوه‌ای زیبا می‌بخشد.
آخر از وضع جنون عذر علایق خواستم
کرد با عریانی ما خار دامنگیر صلح
هوش مصنوعی: در نهایت، از حالتی که دچار جنون شده‌ام، به خاطر وابستگی‌هایم عذرخواهی کردم. با وضعیت عریان ما، مشکلات و دشواری‌های صلح برایم آزاردهنده است.
زین تفنگ و تیر پرخاشی‌ که دارد جهل خلق
نیست ممکن تا نیارد در میان شمشیر صلح
هوش مصنوعی: از این سلاح و تیرهایی که در دست دارم، به خاطر جهل مردم نمی‌توانم به جنگ بروم، تا زمانی که صلحی میان ما برقرار نشود.
مطلب نایاب ما را دشمنی آرام‌ کرد
با خموشی مشکل است ازآه بی‌تاثیر صلح
هوش مصنوعی: دشمن ما با سکوت خود ما را به آرامش دعوت کرده است، ولی برای دستیابی به خواسته‌های نایابمان، سکوت کار آسانی نیست و تنها با آهی بی‌تأثیر نمی‌توان به صلح رسید.
برتحمل زن ‌که می‌گردد دپن دیر نفاو
صلح ازتعجیل جنگ و جنگ ازتأخیر صلح
هوش مصنوعی: زن را بر تحمل و صبر توصیه می‌کنم، زیرا اگر صلح به‌سرعت برقرار شود، ممکن است جنگ را به دنبال داشته باشد و اگر جنگ به تأخیر بیفتد، صلح ممکن است برقرار شود.
با قضا گر سر نخواهی داد کو پای‌ گریز
اختیاری نیست این آماج را با تیر صلح
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از سرنوشت خود فرار کنی، نمی‌توانی، زیرا در این میدان، تیر صلح هم به سوی تو شلیک می‌شود.
مرد را چون تیغ در هر امر یکرو بودن است
نیست هنگام دعا بی‌خجلت تزویر صلح
هوش مصنوعی: مردان باید مانند تیغ در هر مسئله‌ای یکسان و راست‌گو باشند و در هنگام دعا از تزویر و نفاق دوری کنند.
عام شد رسم تعلق شرم آزادی‌کراست
خلق را چون حلقه با هم داد این زنجیرصلح
هوش مصنوعی: رواج پیدا کرده است که وابستگی و احساس خجالت از آزادی به نوعی به فرهنگ مردم تبدیل شده است؛ زیرا این مردم به گونه‌ای با هم مرتبط شده‌اند که این زنجیرهای صلح، آنها را به هم متصل کرده است.
در طلسم‌ جمع ‌اضدادی ‌که ‌برهم‌ خوردنی‌ست
آب می‌گردم ز خجلت گر نماید دیر صلح
هوش مصنوعی: در میانهٔ تضاد و تناقضی که به طور دائمی وجود دارد، به خاطر شرم و خجالت، در حال گشت و گذار هستم. اگر صلح دیر به اجرا درآید، این وضعیت برایم سخت خواهد بود.
اعتبارات ‌آنچه دیدم ‌گفتم اوهام ‌است و بس
جنگ‌صد خواب پریشان شد به یک تعبیر صلح
هوش مصنوعی: هر چیزی که من شاهدش بودم، فکر می‌کنم فقط خیالاتی است و هیچ واقعیتی ندارد. در حالی که جنگ، خواب‌های ناراحت‌کننده‌ای را به‌هم زده است، اما با یک تعبیر می‌توان به صلح رسید.
دوش از پیر خرد جستم طریق عافیت
گفت ای غافل به هر تقدیر با تقدیر صلح
هوش مصنوعی: دیروز از فردی با تجربه و حکمت درباره راهی برای آرامش و سعادت راهنمایی خواستم. او به من گفت: ای نادان، بدان که در هر شرایطی باید با سرنوشت خود کنار بیایی و با آن صلح برقرار کنی.
کاش رنگ عالم موهوم درهم بشکند
تنگ شد بیدل به جنگ لشکر تصویر صلح
هوش مصنوعی: ای کاش رنگ و لعاب دنیای خیالی از بین برود. بیدل در شرایطی قرار گرفته که باید با لشکری از تصاویر صلح درگیر شود.

حاشیه ها

1392/11/01 20:02
محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com

غزل شماره 906
اینچنین است:
(برتحمل زن ‌که می‌گردد درین دیر نفاق
صلح، ازتعجیل جنگ و جنگ، ازتأخیر صلح)

مصرع نهم :«برتحمل زن ‌که می‌گردد دپن دیر نفاو» در غزل اشتباه نوشتاری دارد؛ لطفاً آن را مطابق صفحهٔ 380؛ کلیات چاپ کابل؛ 1341.
به شکل زیر اصلاح ‌بنمائید:
«بر تحمل زن که میگردد درین دیر نفاق»!
تشکر