غزل شمارهٔ ۹۰۰
نداشت دیده من بیتو تاب خندهٔ صبح
ز اشک داد چو شبنم جواب خندهٔ صبح
تبسم گل زخم جگر نمک دارد
قیامتی است نهان در نقاب خندهٔ صبح
نوشتهاند دبیران دفتر نیرنگ
به روزنامچهٔ گل حساب خندهٔ صبح
درینقلمرو وحشتکجاست فرصت عیش
مگرکشی نفسی در رکاب خندهٔ صبح
نشاط خستهدلان بین و سیر ماتمکن
که هیچ گریه نیرزد به آب خندهٔ صبح
چه جلوهام که ز فیض شکسته رنگی یأس
کشیدهاند به روبم نقاب خندهٔ صبح
به حال زخم دلمکس نسوخت غیر از داغ
جز آفتاب که باشد کتاب خندهٔ صبح
به غیر شبنم اشک از بهار عمر نماند
بجاست نقطهٔ چند ازکتاب خندهٔ صبح
به عیش نیم نفس گر کشی مباش ایمن
که میکشند ز شبنمگلاب خندهٔ صبح
گمان مبر من و فرصتپرستی آمال
که شستهام دو جهان را به آب خندهٔ صبح
درین چمنکه امید نشاط نومیدیست
ز رنگ باخته دارم سراب خندهٔ صبح
غبار رفته به بادم نفسشمار بقاست
به منکنید عزیزان خطاب خندهٔ صبح
رسید نشئهٔ پیری چه خفتهای بیدل
به گریه زن قدحی از شراب خندهٔ صبح
غزل شمارهٔ ۸۹۹: بازم از فیض جنون آماد شد سامان صبحغزل شمارهٔ ۹۰۱: دل فتح و دست فتح و نظر فتح و کار فتح
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نداشت دیده من بیتو تاب خندهٔ صبح
ز اشک داد چو شبنم جواب خندهٔ صبح
هوش مصنوعی: چشمم بدون تو نتوانست خندهٔ صبح را تحمل کند و به جای آن از اشک به شبنم پاسخ داد.
تبسم گل زخم جگر نمک دارد
قیامتی است نهان در نقاب خندهٔ صبح
هوش مصنوعی: با لبخند گل، درد و ناراحتی قلبی خود را پنهان کردهای. در این لبخند صبحگاهی، رازی عمیق و دردآور نهفته است که مانند قیامت بزرگ و غیرقابل مشاهده است.
نوشتهاند دبیران دفتر نیرنگ
به روزنامچهٔ گل حساب خندهٔ صبح
هوش مصنوعی: در متنهای ادبی اشاره شده که نویسندگان در یادداشتهای خود، به زبانی فریبنده و با ظاهری زیبا، خندههای صبح را به صورت یک رویداد دلنشین و خوشایند ثبت کردهاند. این بیان به نحوی نشاندهندهی دوگانگی واقعیت و ظاهر، و همچنین بازتابی از تلخیها و نیرنگهای زندگی است.
درینقلمرو وحشتکجاست فرصت عیش
مگرکشی نفسی در رکاب خندهٔ صبح
هوش مصنوعی: در این دنیای پر از وحشت، کجا میتوان فرصت شادی و لذت را یافت؟ مگر اینکه با لبخند صبحگاهی نفسی عمیق بکشیم و از زندگی لذت ببریم.
نشاط خستهدلان بین و سیر ماتمکن
که هیچ گریه نیرزد به آب خندهٔ صبح
هوش مصنوعی: خوشحالی و نشاط دلهای خسته را ببین و آن حالت غم و اندوه را که هیچگونه گریهای به اندازهی خوشحالی صبحگاهی ارزش ندارد.
چه جلوهام که ز فیض شکسته رنگی یأس
کشیدهاند به روبم نقاب خندهٔ صبح
هوش مصنوعی: وجود من چه زیباست، چرا که به برکتِ زیباییهایی که نهفتهام، رنگی از یأس و ناامیدی را به دور انداخته و بر چهرهام لبخند صبحگاهی نقش بسته است.
به حال زخم دلمکس نسوخت غیر از داغ
جز آفتاب که باشد کتاب خندهٔ صبح
هوش مصنوعی: هیچکس جز آفتاب نمیتواند به زخم دلم پی ببرد؛ تنها اوست که با گرمایش، باعث شادی و خنده در صبح میشود.
به غیر شبنم اشک از بهار عمر نماند
بجاست نقطهٔ چند ازکتاب خندهٔ صبح
هوش مصنوعی: در زندگی، به جز شبنم اشکی که از شوق بهار بر زمین میافتد، چیز دیگری باقی نمیماند. بنابراین، این سوال مطرح میشود که چند نقطه از کتاب خندههای صبح را میتوانیم در خاطر بسپاریم.
به عیش نیم نفس گر کشی مباش ایمن
که میکشند ز شبنمگلاب خندهٔ صبح
هوش مصنوعی: اگر در میان خوشی و لذت خود غرق شوی، مراقب باش که ایمن نباشی؛ زیرا شادابی و سرزندگی صبحگاهی میتواند به سرعت به سراغت بیاید و تو را تحت تأثیر قرار دهد.
گمان مبر من و فرصتپرستی آمال
که شستهام دو جهان را به آب خندهٔ صبح
هوش مصنوعی: به این فکر نکن که من و وابستگی به فرصتها، آرزوهایم را رها کردهایم. من دو جهان را با خندههای صبح شستوشو دادهام.
درین چمنکه امید نشاط نومیدیست
ز رنگ باخته دارم سراب خندهٔ صبح
هوش مصنوعی: در این باغی که امید به شادی کمرنگ شده، من با لبخند صبحگاهی که مثل سراب است، روبرو هستم.
غبار رفته به بادم نفسشمار بقاست
به منکنید عزیزان خطاب خندهٔ صبح
هوش مصنوعی: غبار از بین رفته و در باد پراکنده شده، نشانهای از زنده ماندن است. ای عزیزان، به من توجه کنید و به صبح خندان نگاه کنید.
رسید نشئهٔ پیری چه خفتهای بیدل
به گریه زن قدحی از شراب خندهٔ صبح
هوش مصنوعی: حالت نشئگی و شگفتی پیری به سر آمده است. بیدل، از خواب بیدار شوی و با گریه، یک جام از شراب خندهدار صبح را بنوش.
حاشیه ها
1389/11/08 10:02
سید علی میرافضلی
بیت هفتم چنین صحیح است:
جز آفتاب که باشد کباب خنده صبح

بیدل دهلوی