گنجور

غزل شمارهٔ ۸۹۳

جان هیچ و جسد هیچ و نفس هیچ و بقا هیچ
ای هستی تو ننگ عدم تا به کجا هیچ
دیدی عدم هستی و چیدی الم دهر
با این همه عبرت ندمید از تو حیا هیچ
مستقبل اوهام چه مقدار جنون داشت
رفتیم و نکردیم نگاهی به قفا هیچ
آیینهٔ امکان هوس‌آباد خیال ست
تمثال جنون‌گر نکند زنگ و صفا هیچ
زنهار حذر کن ز فسونکاری اقبال
جز بستن دستت نگشاید ز حنا هیچ
خلقی‌ست نمودار درین عرصهٔ موهوم
مردی و زنی باخته چون خواجه‌سرا هیچ
بر زلهٔ این مایده هرچند تنیدیم
جز حرص نچیدیم چو کشکول‌ گدا هیچ
تا چند کند چارهٔ عریانی ما را
گردون که ندارد به جز این کهنه ردا هیچ
منزل عدم و جاده نفس ما همه رهرو
رنج عبثی می‌کشد این قافله با هیچ
بیدل اگر این است سر و برگ کمالت
تحقیق معانی غلط و فکر رسا هیچ

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان هیچ و جسد هیچ و نفس هیچ و بقا هیچ
ای هستی تو ننگ عدم تا به کجا هیچ
هوش مصنوعی: وجود من و جسم من و نفس من و ماندگاری من هیچ است. ای هستی! تو مایه شرم عدمی، تا کجا می‌خواهی به بی‌محتوایی ادامه دهی؟
دیدی عدم هستی و چیدی الم دهر
با این همه عبرت ندمید از تو حیا هیچ
هوش مصنوعی: دیدی که نابودی وجود دارد و زمانه درد و رنج را به وجود می‌آورد، با اینکه همواره درس عبرت برای تو وجود دارد، اما هنوز هم از تو شرمی نمی‌آید.
مستقبل اوهام چه مقدار جنون داشت
رفتیم و نکردیم نگاهی به قفا هیچ
هوش مصنوعی: آینده‌ی خیالات چقدر جنون‌آمیز بود، اما ما رفتیم و هیچ نگاهی به گذشته نکردیم.
آیینهٔ امکان هوس‌آباد خیال ست
تمثال جنون‌گر نکند زنگ و صفا هیچ
هوش مصنوعی: آیینه‌ای که نشان‌دهنده‌ی امکان‌هاست، در دنیای پر از آرزوها و خیال‌ها نمی‌تواند زنگار و کدری به خود بگیرد و همیشه درخشان و پاک باقی می‌ماند.
زنهار حذر کن ز فسونکاری اقبال
جز بستن دستت نگشاید ز حنا هیچ
هوش مصنوعی: هشدار بده که از فریب و ترفندهای اقبال دوری کنی؛ چون جز به دست خودت هیچ چیز نمی‌تواند تو را از بند رهایی بخشد.
خلقی‌ست نمودار درین عرصهٔ موهوم
مردی و زنی باخته چون خواجه‌سرا هیچ
هوش مصنوعی: در این دنیا، چهره‌هایی وجود دارند که مانند مرد و زن در حال بازی هستند و در واقعیت تنها نقش‌هایی را ایفا می‌کنند، مشابهی به کارهای خواجه‌سراها.
بر زلهٔ این مایده هرچند تنیدیم
جز حرص نچیدیم چو کشکول‌ گدا هیچ
هوش مصنوعی: هرچند که بر این سفره‌ی خوشمزه نشسته‌ایم و از نعمت‌های آن بهره‌مند شده‌ایم، اما تنها حسرت و حرص داریم و چیزی واقعی به دست نیاورده‌ایم؛ مانند گدایی که تنها یک کاسه خالی در دست دارد.
تا چند کند چارهٔ عریانی ما را
گردون که ندارد به جز این کهنه ردا هیچ
هوش مصنوعی: چقدر دیگر باید منتظر بمانیم تا آسمان برای برطرف کردن عریانی ما چاره‌ای بیاندیشد، در حالی که آن تنها چیزی که داریم همین لباس کهنه است؟
منزل عدم و جاده نفس ما همه رهرو
رنج عبثی می‌کشد این قافله با هیچ
هوش مصنوعی: در زندگی، ما در حال سپری کردن مسیری هستیم که نه به جایی می‌رسد و نه هدفی دارد. این گروهی که در سفرند، تنها در حال تحمل زحمت‌های بی‌فایده‌ای هستند.
بیدل اگر این است سر و برگ کمالت
تحقیق معانی غلط و فکر رسا هیچ
هوش مصنوعی: اگر بیدل اینگونه است و ریشه و جوانب کمال تو را بررسی کرده، به این نتیجه می‌رسد که معانی نادرست و افکار ناپخته هیچ ارزشی ندارند.

حاشیه ها

1390/12/16 00:03
ناشناس

تا چند کند چارهٔ عریانی ما را
گردون که ندارد به جز این کهنه درا هیچ
فکر کنم درسش ردا باشد

1394/05/23 04:07
عزیزی

w,vj nvsj hdk lwvu hcdk rvhv hsj
تا چند کند چارهٔ عریانی ما را
گردون که ندارد به جز این کهنه vnh هیچ

1394/05/23 04:07
عزیزی

صورت درست این مصرع این است
تا چند کند چارهٔ عریانی ما را
گردون که ندارد به جز این کهنه ردا هیچ