گنجور

غزل شمارهٔ ۸۹۱

مباد چشمهٔ شوق مرا فسردن موج
چو اشک عرض ‌گهر دیده‌ام به دامن موج
جهان ز وحشت من رنگ امن می‌بازد
محیط بسمل یأس است ازتپیدن موج
ادب ز طینت سرکش مجو به آسانی
خمیده‌است به‌ چندین شکست‌گردن موج
گشاد کار گهر سخت مشکل است اینجا
بریده می‌دمد از چنگ بحر ناخن موج
ز خویش رفته‌ای اندیشهٔ‌ کناری هست
بغل‌گشاده ز دریا برون دمیدن موج
فسادها به تحمل صلاح می‌گردد
سپر ز تیغ‌ کشیده‌ست آرمیدن موج
زبان به‌ کام‌ کشیدن فسون عزت داشت
دمیده قطرهٔ ما گوهر از شکستن موج
چو عجز دست به ‌سررشتهٔ ‌هوس زده‌ایم
شنیده‌ایم شکن‌پرور است دامن موج
نفس مسوز به ضبط عنان وحشت عمر
نیاز برق ز خود رفتنی‌ست خرمن موج
دماغ سیر محیط من آب شد یارب
خط شکسته دمد از بیاض‌گردن موج
خموش بیدل اگر راحت آرزو داری
که هست‌کم‌نفسی مانع تپیدن موج

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مباد چشمهٔ شوق مرا فسردن موج
چو اشک عرض ‌گهر دیده‌ام به دامن موج
هوش مصنوعی: مبادا که حسی از شوق و اشتیاق من را تحت تأثیر قرار دهد و مانند اشکی که در چشمانم است، در دامن موجی از احساسات غرق شوم.
جهان ز وحشت من رنگ امن می‌بازد
محیط بسمل یأس است ازتپیدن موج
هوش مصنوعی: جهان به خاطر ترس من از رنگ آرامش خارج می‌شود و محیط پر از ناامیدی است که به مانند یک شکار، دیگر جنب و جوش ندارد.
ادب ز طینت سرکش مجو به آسانی
خمیده‌است به‌ چندین شکست‌گردن موج
هوش مصنوعی: در این بیت به این نکته اشاره شده که رفتار و ادب افراد به راحتی از بین نمی‌رود و تنها با یک یا دو مشکل یا شکست نمی‌توان آن را تغییر داد. ادب و منش انسان مانند یک جسم مقاوم است که به سادگی خم نمی‌شود، بلکه نیاز به تلاش و مواجهه با چالش‌ها دارد تا تغییر کند.
گشاد کار گهر سخت مشکل است اینجا
بریده می‌دمد از چنگ بحر ناخن موج
هوش مصنوعی: در اینجا بیان می‌شود که پیدا کردن و به دست آوردن لؤلؤ (که نماد گوهری ارزشمند و نادر است) کار آسانی نیست. به همین خاطر، در این محیط، وقتی لؤلؤ از عمق دریا (محل زندگی‌اش) خارج می‌شود، مانند موج دریا به چنگ می‌آید و می‌درخشد. این نشان‌دهنده‌ی تلاش و سختی برای دست‌یابی به چیزهایی ارزشمند و زیبا است.
ز خویش رفته‌ای اندیشهٔ‌ کناری هست
بغل‌گشاده ز دریا برون دمیدن موج
هوش مصنوعی: تو از خود دور شده‌ای و به فکر جدایی هستی، در حالی که دریا با آرامش و زیبایی، موج‌هایش را به سمت تو می‌آورد.
فسادها به تحمل صلاح می‌گردد
سپر ز تیغ‌ کشیده‌ست آرمیدن موج
هوش مصنوعی: فسادها با صبر و تحمل به سمت اصلاح و بهبود حرکت می‌کنند و این تحولات مانند سپری هستند که از تیغ تیز آسیب‌ها محافظت می‌کنند و به آرامش می‌رسند.
زبان به‌ کام‌ کشیدن فسون عزت داشت
دمیده قطرهٔ ما گوهر از شکستن موج
هوش مصنوعی: در این شعر، بیان شده است که سخن گفتن با مهارت و هنر، باعث می‌شود که انسان در چشمان دیگران عزیز و محترم به نظر برسد. همچنین اشاره به این نکته دارد که در شرایط سخت و ناپایدار، گاهی یک لحظه می‌تواند به انسان ارزش و اعتبار ببخشد، همان‌طور که یک قطره از گوهری عظیم در برابر امواج تهدیدکننده قرار می‌گیرد.
چو عجز دست به ‌سررشتهٔ ‌هوس زده‌ایم
شنیده‌ایم شکن‌پرور است دامن موج
هوش مصنوعی: ما در شرایطی قرار داریم که نتوانسته‌ایم به خواسته‌هایمان برسیم و حالا به هر دلیلی خود را به آن‌ها می‌زنیم. شنیده‌ایم که موانع و مشکلات می‌توانند ما را به مانند امواج دریا آسیب‌پذیر کنند.
نفس مسوز به ضبط عنان وحشت عمر
نیاز برق ز خود رفتنی‌ست خرمن موج
هوش مصنوعی: نفس خودت را به خاطر کنترلی که بر وحشت زندگی داری، نسوزان. عمر مثل برقی است که از خود دور می‌شود و این خرمن موج‌های زندگی را در بر می‌گیرد.
دماغ سیر محیط من آب شد یارب
خط شکسته دمد از بیاض‌گردن موج
هوش مصنوعی: هوای دل من به شدت تغییر کرده و مانند آب روان شده است. کاش که این حال و روزم به چهره‌ام نمایان نشود و نگرانی‌های درونم در بیرون دیده نشود.
خموش بیدل اگر راحت آرزو داری
که هست‌کم‌نفسی مانع تپیدن موج
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی آرزویت برآورده شود، بهتر است سکوت کنی، چون کم طاقتی و حساسیت تو مانع از آن می‌شود که احساسات و آرزوهایت به واقعیت بپیوندند.