گنجور

غزل شمارهٔ ۸۹۰

به عبرت آب شو ای ‌غافل از خمیدن موج
که خودسری چقدر گشته بار گردن موج
درین محیط که دارد اقامت‌آرایی
کشیده است هجوم شکست دامن موج
عنان زچنگ هوس واستان‌که بررخ بحر
هواست باعث شمشیر برکشیدن موج
به عجز ساز و طرب‌ کن‌ که در محیط نیاز
شکستگی‌ست لباس حریر بر تن موج
غبار شکوه ز روشندلان نمی‌جوشد
در اب چشمهٔ ایینه نیست شیون موج
نکرد الفت مژگان علاج وحشت اشک
به مشت خس که تواند گرفت دامن موج
سراغ عمر زگرد رم نفس‌ کردیم
محیط بود تحیر عنان رفتن موج
مرا به فکر لبت‌ کرد غنچهٔ گرداب
نفس نفس به لب بحر بوسه دادن موج
ز بیقراری ما فارغ است خاطر یار
دل ‌گهر چه خبر دارد از تپیدن موج
به بحر عشق ‌که را تاب ‌گردن‌ افرازیست
همین شکستگیی هست پیش بردن موج
ز بیدلان مشو ایمن‌ که تیر آه حباب
به یک نفس‌گذرد از هزار جوشن موج
توان به ضبط نفس معنی دل انشاکرد
حباب شیشه نهفته‌ست در شکستن موج
چو گوهر از دم تسدم‌کن سپر بیدل
درتن محیط‌که تیغ است سرکشیدن موج

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به عبرت آب شو ای ‌غافل از خمیدن موج
که خودسری چقدر گشته بار گردن موج
هوش مصنوعی: ای شخص بی‌خبر، مانند آب باش و از خم شدن موج عبرت بگیر، زیرا که این سرسختی و سرکشی تا چه حد بر دوش موج سنگینی کرده است.
درین محیط که دارد اقامت‌آرایی
کشیده است هجوم شکست دامن موج
هوش مصنوعی: در این فضا که زیبایی‌ها به همراه دارد، طوفان شکست به شدت در حال حرکت است و باعث ایجاد هرج و مرج می‌شود.
عنان زچنگ هوس واستان‌که بررخ بحر
هواست باعث شمشیر برکشیدن موج
هوش مصنوعی: از کنترل خواسته‌ها و تمایلات خود خودداری کن، زیرا در میان امواج بحر، نیرویی وجود دارد که باعث می‌شود شمشیر کشیده شود.
به عجز ساز و طرب‌ کن‌ که در محیط نیاز
شکستگی‌ست لباس حریر بر تن موج
هوش مصنوعی: برای آرامش و شادی تلاش کن، زیرا در دنیای پر از نیاز و نقص، زیبایی و نرمی همانند لباس حریر بر تن موج را می‌توان دید.
غبار شکوه ز روشندلان نمی‌جوشد
در اب چشمهٔ ایینه نیست شیون موج
هوش مصنوعی: غبار ناشی از عظمت و زیبایی روشن‌دلان در آب چشمه‌ای شکل نمی‌گیرد و در آب آیینه خبری از ناله و فریاد موج‌ها نیست.
نکرد الفت مژگان علاج وحشت اشک
به مشت خس که تواند گرفت دامن موج
هوش مصنوعی: دوستانی که با مژگان خود به ما محبت نکردند، نتوانسته‌اند از اشک‌های ما کاسته و وحشت ما را درمان کنند. این در حالی است که کسی نمی‌تواند دامن امواج را در مشت بگیرد.
سراغ عمر زگرد رم نفس‌ کردیم
محیط بود تحیر عنان رفتن موج
هوش مصنوعی: ما در جستجوی عمر خود، به تجلیات و نشانه‌های زندگی پرداخته‌ایم. در این مسیر، محیط اطراف ما مملو از شگفتی و تعجب است و مانند امواجی که در دریا به حرکت درمی‌آیند، کنترل و هدایت آن تا حدودی از دست ما خارج شده است.
مرا به فکر لبت‌ کرد غنچهٔ گرداب
نفس نفس به لب بحر بوسه دادن موج
هوش مصنوعی: غنچه‌ای که به یاد لبت من را به فکر فرو برد، شبیه امواجی است که بر لب دریا می‌رسند و بوسه‌ای به آن می‌زنند.
ز بیقراری ما فارغ است خاطر یار
دل ‌گهر چه خبر دارد از تپیدن موج
هوش مصنوعی: دل معشوق از بیقراری ما بی‌خبر است؛ او چه می‌داند که دل ما چطور به تپش درآمده و دچار آشفتگی شده است.
به بحر عشق ‌که را تاب ‌گردن‌ افرازیست
همین شکستگیی هست پیش بردن موج
هوش مصنوعی: در دل عشق، کسی که بخواهد خود را بالا ببرد و به اوج برسد، به همین شکستگی و تلاطم قانونی در دریا دچار می‌شود.
ز بیدلان مشو ایمن‌ که تیر آه حباب
به یک نفس‌گذرد از هزار جوشن موج
هوش مصنوعی: از بیدل‌ها و دل‌سختان مطمئن نباش، زیرا تیر غم و آهی که از یک حباب برمی‌آید، می‌تواند از میان هزار زره و حفاظ به راحتی عبور کند.
توان به ضبط نفس معنی دل انشاکرد
حباب شیشه نهفته‌ست در شکستن موج
هوش مصنوعی: انسان اگر بتواند خود را کنترل کند، می‌تواند احساسات و خواسته‌های خود را به خوبی مدیریت کند. در واقع، مانند حباب‌هایی که در آب نهفته‌اند، وجود حساسیت‌ها و احساسات در اوست که وقتی به هم می‌خورد، شکسته می‌شود. در اینجا، می‌توانیم بگوییم که کنترل کردن نفس و احساسات، کلید داشتن آرامش و تعادل در زندگی است.
چو گوهر از دم تسدم‌کن سپر بیدل
درتن محیط‌که تیغ است سرکشیدن موج
هوش مصنوعی: اگر همچون گوهر از دل تسلیم خارج شوی، سپر بی‌دلی را در بر بگذار که مثل تیغی است که از هیجان موج خروشان برمی‌خیزد.

حاشیه ها

1394/10/02 17:01
ولی حنیقی

چو گوهر از دم تسلیم‌کن سپر بیدل
درین محیط‌که تیغ است سرکشیدن موج
بیت آخررا اینطور خواندم