گنجور

غزل شمارهٔ ۸۸۶

تا ز پیدایی به‌گوشم خواند افسون احتیاج
روز اول چون دلم خواباند در خون احتیاج
نغمهٔ‌قانون این‌محفل صلای جودکیست
عالمی را از عدم آورد بیرون احتیاج
حسن ‌و عشقی‌نیست جز اقبال‌ و ادبار ظهور
لیلی این بزم استغناست‌، مجنون احتیاج
تا نشد خاکستر از آتش سیاهی‌گم نشد
تیره‌بختیها مرا هم‌کرد صابون احتیاج
صید نیرنگ توهم را چه هستی‌کوعدم
پیش ‌ازین خونم غنا می‌خورد اکنون احتیاج
درخور جا هست ابرام فضولیهای طبع
سیم‌و زر چون‌بیش‌شد می‌گردد افزون ا‌حتیاج
با لئیمان‌ گر چنین حرص‌ گدا طبعت خوش است
بایدت زیر زمین بردن به قارون احتیاج
گر لب از اظهار بندی اشک مژگان می‌درد
تا کجا باید نهفت این ناله مضمون احتیاج
صبح این ویرانه با آن بی‌تعلق زیستن
می‌برد از یک ‌نفس هستی به ‌گردون احتیاج‌
عرض مطلب نرمی گفتار انشا می‌کند
حرف ناموزون ما راکرد موزون احتیاج
همچو اهل‌ قبر بیدل بی‌نفس‌ باشی ‌خوش ‌است
تا نبندد رشته‌ات بر سازگردون احتیاج

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا ز پیدایی به‌گوشم خواند افسون احتیاج
روز اول چون دلم خواباند در خون احتیاج
هوش مصنوعی: صدای احتیاج مرا از روز اول به سمت خود کشاند و وقتی که دلم در عمق درد و نیاز غرق شد، دیگر هیچ چیزی نتوانست من را بیدار کند.
نغمهٔ‌قانون این‌محفل صلای جودکیست
عالمی را از عدم آورد بیرون احتیاج
هوش مصنوعی: سرود و آهنگ این جمع، ندا و فریاد بخشندگی است که جهانی را از ناچیزی و عدم به وجود آورده و به نیازها پاسخ می‌دهد.
حسن ‌و عشقی‌نیست جز اقبال‌ و ادبار ظهور
لیلی این بزم استغناست‌، مجنون احتیاج
هوش مصنوعی: زیبایی و عشق چیزی جز سرنوشت و تغییر احوال نیست. ظهور لیلی در این مراسم بی‌نیازی است و مجنون در واقع نیازمند است.
تا نشد خاکستر از آتش سیاهی‌گم نشد
تیره‌بختیها مرا هم‌کرد صابون احتیاج
هوش مصنوعی: تا زمانی که آتش خاموش نشده و خاکستر به جا نمانده، مشکلات و بدبختی‌ها همچنان با من هستند و من به نیازمندی‌هایم وابسته‌ام.
صید نیرنگ توهم را چه هستی‌کوعدم
پیش ‌ازین خونم غنا می‌خورد اکنون احتیاج
هوش مصنوعی: تو چه هستی که شکار فریب و توهم هستی؟ پیش از این، وجود من با خون غنا می‌خورد، حالا به احتیاج افتاده‌ام.
درخور جا هست ابرام فضولیهای طبع
سیم‌و زر چون‌بیش‌شد می‌گردد افزون ا‌حتیاج
هوش مصنوعی: در موقعیت‌های مناسب، باید توجه داشت که تمایلات و خودخواهی‌های انسانی، وقتی فرصت برای آن‌ها پیش بیاید، بیشتر می‌شود. در نتیجه، نیاز و خواسته‌ها هم افزایش می‌یابد.
با لئیمان‌ گر چنین حرص‌ گدا طبعت خوش است
بایدت زیر زمین بردن به قارون احتیاج
هوش مصنوعی: اگر طبع تو خوش است که مانند افراد حقیر و مادیت‌طلب به آن حرص و زیاده‌خواهی بیفتی، باید بدان که برای رسیدن به ثروت و جاه مانند قارون، به زیر زمین و پنهان شدن از چشم‌ها نیاز داری.
گر لب از اظهار بندی اشک مژگان می‌درد
تا کجا باید نهفت این ناله مضمون احتیاج
هوش مصنوعی: اگر از بیان احساسات خود جلوگیری کنی، اشک‌های چشمانت به کجا می‌رسند؟ پس این ناله و نیازت را تا چه زمانی می‌توانی در دل نگه داری؟
صبح این ویرانه با آن بی‌تعلق زیستن
می‌برد از یک ‌نفس هستی به ‌گردون احتیاج‌
هوش مصنوعی: صبح این ویرانه، زندگی بدون وابستگی را می‌گذرانیم که از یک لحظه وجود به آسمان نیاز دارد.
عرض مطلب نرمی گفتار انشا می‌کند
حرف ناموزون ما راکرد موزون احتیاج
هوش مصنوعی: موضوع این است که بیان نرم و دلنشین می‌تواند اثرگذار باشد و سخن ناهمگون ما را به نوعی منظم و موزون تبدیل کند. این نشان می‌دهد که نحوه بیان و انتخاب واژه‌ها می‌تواند تأثیر زیادی بر درک و پذیرش پیام داشته باشد.
همچو اهل‌ قبر بیدل بی‌نفس‌ باشی ‌خوش ‌است
تا نبندد رشته‌ات بر سازگردون احتیاج
هوش مصنوعی: خوش است که مانند اهل قبری بی‌نفس باشی، تا اینکه نیاز و وابستگی‌ات به دنیا بسته نشود.