گنجور

غزل شمارهٔ ۸۸۵

نتوان برد زآینهٔ ما رنگ حدوث
شیشه‌ای‌داشت قدم‌آمده بر سنگ حدوث
نیست تمهید خزان در چمن دهر امروز
بر قدیم است زهم ریختن رنگ حدوث
سیر بال و پر اوهام بهشت است اینجا
همه طاووس خیالیم ز نیرنگ حدوث
بحر و آسودگی امواج و تپش‌فرسایی
اینک آیینهٔ صلح قدم و جنگ حدوث
دیر و ناقوس نوا، ‌کعبه و لبیک صدا
رشته‌ بسته ‌است‌ نفس ‌این‌همه‌ بر چنگ حدوث
می‌سزد هر نفسم پای نفس بوسیدن
کز ادبگاه قدم می رسد این لنگ حدوث
صبح تا دم زند از خویش برون می‌آید
به دریدن نرسد پیرهن تنگ حدوث
دو جهان جلوه ز آغوش تخیل جوشید
چقدر آینه دارد اثر بنگ حدوث
عذر بی‌حاصلی ما عرقی می‌خواهد
تا خجالت نکشی آب‌شو از ننگ حدوث
غیب غیب‌ است شهادت چه ‌خیال‌ است اینجا
بیدل از ساز قدم نشنوی آهنگ حدوث

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نتوان برد زآینهٔ ما رنگ حدوث
شیشه‌ای‌داشت قدم‌آمده بر سنگ حدوث
هوش مصنوعی: نمی‌توان رنگ تغییر و نو شدن را از آینه‌ای که وجودش ثابت است، برداشت. این آینه انگار که قدمی بر سنگی که نماد پایانی‌ست، گذاشته است.
نیست تمهید خزان در چمن دهر امروز
بر قدیم است زهم ریختن رنگ حدوث
هوش مصنوعی: امروز در زندگی، دیری است که رنگ و حالتی که به وجود آمده، از ریزش و تغییرات سال‌های گذشته نشأت می‌گیرد و هیچ‌گونه تدبیر جدیدی در این تغییرات وجود ندارد.
سیر بال و پر اوهام بهشت است اینجا
همه طاووس خیالیم ز نیرنگ حدوث
هوش مصنوعی: زیبایی و ظرافت دنیا، به شکلی شگفت‌انگیز ما را فریب می‌دهد. همه ما مانند طاووس‌هایی هستیم که در دام خیال و توهم زندگی می‌کنیم و در واقع این دنیای فانی، مجازی و حاصل نیرنگ‌هاست.
بحر و آسودگی امواج و تپش‌فرسایی
اینک آیینهٔ صلح قدم و جنگ حدوث
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده است که دریا با آرامش امواج و ضربان قلبش، تجسمی از صلح و در عین حال نشانه‌های جنگ و حوادث را نشان می‌دهد. به نوعی تعارض بین آرامش و آشوب در این تصویر نهفته است.
دیر و ناقوس نوا، ‌کعبه و لبیک صدا
رشته‌ بسته ‌است‌ نفس ‌این‌همه‌ بر چنگ حدوث
هوش مصنوعی: در دیر صدای ناقوس به گوش می‌رسد و در کعبه به ندای لبیک پاسخ داده می‌شود. این نشانه‌ نشان‌دهنده‌ی درگیری نفس انسان با تغییر و تحولات زندگی است.
می‌سزد هر نفسم پای نفس بوسیدن
کز ادبگاه قدم می رسد این لنگ حدوث
هوش مصنوعی: هر نفسی که می‌کشم، شایسته‌ است که به پاهای تو بوسه بزنم، زیرا از جایی که قدمت می‌رسد، نشانه‌ای از وجود تو نمایان است.
صبح تا دم زند از خویش برون می‌آید
به دریدن نرسد پیرهن تنگ حدوث
هوش مصنوعی: صبح تا شب باید با خود درگیر باشی، اما زمانی برای فرار از مشکلات و تنگی‌های زندگی پیدا نمی‌کنی.
دو جهان جلوه ز آغوش تخیل جوشید
چقدر آینه دارد اثر بنگ حدوث
هوش مصنوعی: دو جهان از دل تخیل بیرون آمده‌اند و چه اندازه آینه‌ها از تأثیر این خلاقیت پر شده‌اند.
عذر بی‌حاصلی ما عرقی می‌خواهد
تا خجالت نکشی آب‌شو از ننگ حدوث
هوش مصنوعی: برای از بین بردن شرم و ننگ ناشی از ناتوانی‌ام، نیاز به نوشیدنی خاصی دارم تا خجالت نکشم و بتوانم با وضعیتی که دارم کنار بیایم.
غیب غیب‌ است شهادت چه ‌خیال‌ است اینجا
بیدل از ساز قدم نشنوی آهنگ حدوث
هوش مصنوعی: ناپیدا بودن حقیقت و وجود غیبت، گواهی بر وقوع چیزی نیست؛ در این جا، بیدل نمی‌تواند آهنگ و نشانه‌ای از وقوع را با نواختن پا بشنود.