گنجور

غزل شمارهٔ ۸۸۳

خواری‌ست بهر کج‌ منش از راست‌روان بحث
بر خاک فتد تیر چو گیرد به‌کمان بحث
گویایی آیینه بس است از لب حیرت
حیف است شود جوهر روشن ‌گهران بحث
تمکین چقدر خفت دل می‌کشد اینجا
کز حرف بد و نیک ‌کند کوه ‌گران بحث
با تیشه چرا چیره شود نخل برومند
با خم شده قامت مکن ای تازه‌جوان بحث
ماتمکدهٔ علم شمر مدرسه کانجاست
انصاف به خون غوطه‌زن و نوحه‌کنان بحث
گر بیخردی ساز کند هرزه ‌زبانی
بگذارکه چون شعله بمیرد به همان بحث
آن‌کیست‌که گردد طرف مولوی امروز
یک تیغ زبان دارد و صد نوک سنان بحث
از جوش غبار من و ما عرصهٔ امکان
بحری‌ست‌ که چیده‌ست ‌کران تا به ‌کران بحث
دل شکوهُ آن حلقهٔ‌ گیسو نپسندد
هرچندکند آینه با آینه‌دان بحث
با خصم دل تیغ بود حجت مردان
زن شوهر مردی‌ که‌ کند همچو زنان بحث
بیدار شد از نالهٔ من غفلت انصاف
گرداند به حیرت ورق خواب‌ گران بحث
جمعیت‌گوهر نکشد زحمت امواج
بیدل به خموشان نکنند اهل زبان بحث

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواری‌ست بهر کج‌ منش از راست‌روان بحث
بر خاک فتد تیر چو گیرد به‌کمان بحث
هوش مصنوعی: خزیده شدن در مقابل آدم‌های درست و راست‌گو، جایگاه منطقی ندارد. اگر کسی به طرز نادرستی عمل کند، مانند تیر بودن که از کمان رها می‌شود، به زودی به خاک میفتد.
گویایی آیینه بس است از لب حیرت
حیف است شود جوهر روشن ‌گهران بحث
هوش مصنوعی: آیینه به خوبی می‌تواند سخن بگوید و حیرت تماشاگران را نشان دهد. بنابراین برای جوهر ارزشمند و درخشان جا ندارد که در بحث و مجادله اتلاف شود.
تمکین چقدر خفت دل می‌کشد اینجا
کز حرف بد و نیک ‌کند کوه ‌گران بحث
هوش مصنوعی: در اینجا، تمکین و تسلیم در برابر شرایط سخت و دردناک مورد اشاره قرار گرفته است. دل انسان در این مکان چقدر رنج و خفت را تحمل می‌کند، چرا که در میان گفتگوهای بد و خوب، به اندازه یک کوه سنگین، بحث و جدل وجود دارد.
با تیشه چرا چیره شود نخل برومند
با خم شده قامت مکن ای تازه‌جوان بحث
هوش مصنوعی: با تیشه و ابزار تند، چطور می‌توان درخت بلند و راست را که قوی است، شکست داد؟ جوانی که خمیده و ضعیف است، نگران نباش و خیلی به بحث نپرداز.
ماتمکدهٔ علم شمر مدرسه کانجاست
انصاف به خون غوطه‌زن و نوحه‌کنان بحث
هوش مصنوعی: مکان غم و اندوه دانش، جایی است که علم را به بی‌عدالتی و کشتار می‌کشاند و افراد در آنجا مشغول گریه و زاری درباره حقیقت و بحث هستند.
گر بیخردی ساز کند هرزه ‌زبانی
بگذارکه چون شعله بمیرد به همان بحث
هوش مصنوعی: اگر کسی بی‌خود و بدون فکر سخن بگوید، بگذارید که مانند شعله‌ای فروکش کند و بمیرد.
آن‌کیست‌که گردد طرف مولوی امروز
یک تیغ زبان دارد و صد نوک سنان بحث
هوش مصنوعی: کیست که امروز در برابر مولوی قرار گیرد؟ او همچون شمشیری با یک تیغه، اما با صد نوک نیزه به بحث پرداخته است.
از جوش غبار من و ما عرصهٔ امکان
بحری‌ست‌ که چیده‌ست ‌کران تا به ‌کران بحث
هوش مصنوعی: از هیاهوی دل و روح من و شما، دنیای امکان مانند دری است که به اندازه‌ی افق‌ها و وسعت آن پر از گفتگو و بحث است.
دل شکوهُ آن حلقهٔ‌ گیسو نپسندد
هرچندکند آینه با آینه‌دان بحث
هوش مصنوعی: دل از زیبایی آن حلقهٔ مو خسته است و نمی‌خواهد که آینه با آینه‌دان گفتگو کند، هرچند که ممکن است آینه‌ها صحبت‌های جالبی داشته باشند.
با خصم دل تیغ بود حجت مردان
زن شوهر مردی‌ که‌ کند همچو زنان بحث
هوش مصنوعی: در این بیت، به این موضوع اشاره شده است که مردانی که در بحث و جدل از خود ضعف نشان می‌دهند و مانند زنان به جدل می‌پردازند، نمی‌توانند از قدرت و شجاعت خود دفاع کنند. در واقع، کسی که در برابر دشمنان خود تنها به سلاح کلام (تیغ) متکی است، باید مانند مردان قوی و با اراده عمل کند، نه اینکه به شیوه‌ای نرم و زنانه بحث کند.
بیدار شد از نالهٔ من غفلت انصاف
گرداند به حیرت ورق خواب‌ گران بحث
هوش مصنوعی: او از ناله‌ها و شکایت‌های من بیدار شد و به جای بی‌توجهی، در حیرت و تفکر به خواب سنگین خود پایان داد.
جمعیت‌گوهر نکشد زحمت امواج
بیدل به خموشان نکنند اهل زبان بحث
هوش مصنوعی: منظور این است که افرادی که در جمعیت هستند، نباید به خود زحمت بدهند و از احساسات و افکار خود به راحتی بگذرند. کسانی که خاموش و ساکت هستند، به بحث و گفتگو نمی‌پردازند و در واقع از ابراز نظر خودداری می‌کنند.