غزل شمارهٔ ۸۸۲
بیمغزی و داری به من سوخته جان بحث
ای پنبه مکن هرزه به آتشنفسان بحث
از یک نفس است این همه شور من و مایت
بریک رگگردن چقدر چیده دکان بحث
با چرخ دلیری بود اسباب ندامت
ای دیدهوران صرفه ندارد به دخان بحث
در ترک تامل الم شور و شری نیست
بلبل ننماید به چمن فصل خزان بحث
از مدرسه دم نازده بگریز وگزنه
برخاست رگ گردن و آمد به میان بحث
در نسخهٔ مرگ است گر انصاف توان یافت
تا علم فنا نیست همان بحث و همان بحث
از عاجزی من جگر خصم کباب است
با آب کند آتش سوزنده چسان بحث
زبر و بم این انجمن آفاق خروش است
هر دم زدن اینجا دم تیغ است و فسان بحث
با سنگ جنون میکند انداز شرارم
عمریستکه دارد به نگه خوابگران بحث
در معرکهٔ هوش که خون باد بساطش
تا رنگ نگردید نگرداند عنان بحث
گر درس خموشی سبق حال تو باشد
بیدل نرسد برتو ز ابنای زمان بحث
غزل شمارهٔ ۸۸۱: ره مقصدی که گم است و بس به خیال می سپری عبثغزل شمارهٔ ۸۸۳: خواریست بهر کج منش از راستروان بحث
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیمغزی و داری به من سوخته جان بحث
ای پنبه مکن هرزه به آتشنفسان بحث
هوش مصنوعی: تو بیمغزی و فقط در حال بحث کردن دربارهی موضوعاتی بیارزش هستی. ای پنبه! این بحثهای بیفایده را کنار بگذار و به آتش درون خودت بپرداز.
از یک نفس است این همه شور من و مایت
بریک رگگردن چقدر چیده دکان بحث
هوش مصنوعی: این همه شوری که من و تو داریم، نتیجه یک نفس و یک احساس مشترک است. چقدر بحث و جدل در این زمینه وجود دارد که مثل بقالی است که اجناسش را چیده است.
با چرخ دلیری بود اسباب ندامت
ای دیدهوران صرفه ندارد به دخان بحث
هوش مصنوعی: با جرأت و شجاعت، کاری میکنی که باعث پشیمانیات میشود. ای کسانی که آگاهید، این بحث درباره دود و مشکلاتش، فایدهای ندارد.
در ترک تامل الم شور و شری نیست
بلبل ننماید به چمن فصل خزان بحث
هوش مصنوعی: در غفلت از کمالات و زیباییها، هیچ شور و هیجانی وجود ندارد و در فصل خزان، بلبل نمیتواند در باغ گل آواز بخواند.
از مدرسه دم نازده بگریز وگزنه
برخاست رگ گردن و آمد به میان بحث
هوش مصنوعی: از مدرسه بیرون برو و منتظر نمان. به ناگاه، مشکلی پیش میآید که تو را در وسط بحث و گفتگو قرار میدهد.
در نسخهٔ مرگ است گر انصاف توان یافت
تا علم فنا نیست همان بحث و همان بحث
هوش مصنوعی: اگر انصاف را به کار بگیریم، در نسخهٔ مرگ نوشته شده است که علم فنا وجود ندارد و این موضوع همچنان در حال مطرح شدن است.
از عاجزی من جگر خصم کباب است
با آب کند آتش سوزنده چسان بحث
هوش مصنوعی: از ناتوانی من، دشمنانم به شدت عذاب میکشند. چگونه میتوانم با آب، آتش سوزندهام را خاموش کنم؟
زبر و بم این انجمن آفاق خروش است
هر دم زدن اینجا دم تیغ است و فسان بحث
هوش مصنوعی: در این جمع به هر سو صدا و هیاهو وجود دارد و هر لحظه بر شدت این صداها افزوده میشود. اینجا فضای بحث و گفتگو بسیار تند و حساس است، به گونهای که هر کلمه و حرف ممکن است تاثیر عمیقی بگذارد.
با سنگ جنون میکند انداز شرارم
عمریستکه دارد به نگه خوابگران بحث
هوش مصنوعی: سالهاست که در چشمان خیرهات، آتش عشق و دیوانگی من در حال شعلهور شدن است و این مسئله به معما و پرسش تبدیل شده است.
در معرکهٔ هوش که خون باد بساطش
تا رنگ نگردید نگرداند عنان بحث
هوش مصنوعی: در میدان عقل و دانش، وقتی که خون و شور و هیجان بر پا میشود، هنوز درنگ نکن و بحث را ادامه بده تا رنگ و رویهاش عوض نشود.
گر درس خموشی سبق حال تو باشد
بیدل نرسد برتو ز ابنای زمان بحث
هوش مصنوعی: اگر سکوت تو به عنوان یک درس باشد، هیچکس از مردم زمان نمیتواند به تو چیزی بیاموزد.

بیدل دهلوی