غزل شمارهٔ ۸۷۲
ای پر فشان چون بویگل بیرنگی از پیراهنت
عنقا شوم تاگرد من یابد سراغ دامنت
با صد حدوثکیف وکم از مزرع ناز قدم
یک ریشه برشوخی نزد تخم دو عالم خرمنت
تنزیه صد شبنم حیاپروردهٔ تشبیه تو
جان صد عرق آب بقاگلکردهٔ لطف تنت
تجدید ناز آشفتهٔ رنگ لباس آراییات
بیپردگی دیوانهٔ طرح نقاب افکندنت
در وادی شوق یقین صد طور موسی آفرین
خاکستر پروانهای محو چراغ ایمنت
در نوبهار لمیزل جوشیده از باغ ازل
نه آسمانگل در بغل یک برگ سبزگلشنت
دل را بهحیرتکرد خون بر عقل زد برق جنون
شور دوعالمکاف و نون یکلب بهحرف آوردنت
هرجا برونجوشیدهایخودرابهخود پوشیدهای
در نور شمعت مضمحل فانوسی پیرامنت
جوش محیطکبریا برقطره زد آیینهها
ما را به ما کرد آشنا هنگامهٔ ما و مَنَت
نی عشق دانم نیهوس شوق توام سرمایه بس
ایصبح یکعالم نفس اندیشهٔ دل مسکنت
حسن حقیقت روبروسعی فضول آیینهجو
بیدل چه پردازد بگو ای یافتن ناجستنت
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای پر فشان چون بویگل بیرنگی از پیراهنت
عنقا شوم تاگرد من یابد سراغ دامنت
هوش مصنوعی: ای پر گشوده، مانند بوی گل که در پیراهن توست، من نیز خواهم شد که به دنبالت پرواز کنم تا در پی تو دامن تو را بیابم.
با صد حدوثکیف وکم از مزرع ناز قدم
یک ریشه برشوخی نزد تخم دو عالم خرمنت
هوش مصنوعی: با صد ویژگی و صفت مختلف، از باغ ناز قدم یک ریشهای بر شوخی و بازی بر سر تنگدستی و کمبودها قرار نده.
تنزیه صد شبنم حیاپروردهٔ تشبیه تو
جان صد عرق آب بقاگلکردهٔ لطف تنت
هوش مصنوعی: صد شبنم که به خاطر حیا و عفت تو به وجود آمدهاند، به خوبی توصیف میشوند. به همین ترتیب، جان من مانند صد قطره عرق است که از لطف و زیبایی تو سرشار شده است.
تجدید ناز آشفتهٔ رنگ لباس آراییات
بیپردگی دیوانهٔ طرح نقاب افکندنت
هوش مصنوعی: لباس زیبای تو بار دیگر ناز و زیباییات را نشان میدهد و این بیپروا بودن، دیوانوار طرح و نقاب تو را به نمایش میگذارد.
در وادی شوق یقین صد طور موسی آفرین
خاکستر پروانهای محو چراغ ایمنت
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، وجود حقیقی و روشنایی مانند موسی (پیشوای بزرگ) است. خاکستر پروانهای که برای چراغ ایمان شما سوخته و محو شده، نشانهای از فدای عشق و شور و شوق است.
در نوبهار لمیزل جوشیده از باغ ازل
نه آسمانگل در بغل یک برگ سبزگلشنت
هوش مصنوعی: در بهار همیشه، شور و شوقی از باغی که از آغاز زمان وجود دارد، جاری است. نه آسمان و نه گلها، بلکه فقط یک برگ سبز از گلستان تو را در آغوش دارند.
دل را بهحیرتکرد خون بر عقل زد برق جنون
شور دوعالمکاف و نون یکلب بهحرف آوردنت
هوش مصنوعی: دل در حیرت و اندیشه است و خون بر عقل چیره شده، همچون برقی از جنون که شور دو عالم را به هم میزند. با یک لب، تو را به سخن آوردند.
هرجا برونجوشیدهایخودرابهخود پوشیدهای
در نور شمعت مضمحل فانوسی پیرامنت
هوش مصنوعی: هر کجا که خود را نشان دادهای، در واقع خودت را به طور کامل پنهان کردهای. در نور شمع تو، چراغی از لباس تو کمسو شده است.
جوش محیطکبریا برقطره زد آیینهها
ما را به ما کرد آشنا هنگامهٔ ما و مَنَت
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که جوش و خروش و دیوانگی محیطی بزرگ و بینهایت، ما را به خودمان نزدیکتر کرده و آشنا ساخته است. این وضعیت، نشاندهندهی تلاطم و هیاهویی است که در آن ما با ماهیت واقعی خود مواجه شدهایم.
نی عشق دانم نیهوس شوق توام سرمایه بس
ایصبح یکعالم نفس اندیشهٔ دل مسکنت
هوش مصنوعی: من نه عشق میشناسم و نه هوس، اما شوق تو کافی است. ای صبح، تمام عالم برایم شبیه نفس کشیدن است و اندیشه دل مستمند من.
حسن حقیقت روبروسعی فضول آیینهجو
بیدل چه پردازد بگو ای یافتن ناجستنت
هوش مصنوعی: زیبایی حقیقت مانند آینهای است که به دنبال نماهای بیهوده میگردد. ای درد دل، بگو که در جستجوی تو نیستم و نمیخواهم راهی برای یافتن تو داشته باشم.
حاشیه ها
1393/11/15 07:02
مجتبی خراسانی
این غزل نیایشی است به درگاه ذات باری تعالی.

بیدل دهلوی