گنجور

غزل شمارهٔ ۸۳

ز آهم مجویید تأثیر را
پر از بال عنقاست این تیر را
مصوِّر به هر جا کشد نقش من
ز تمثال رنگی‌ست تصویر را
درین دشت و در، دام صیاد نیست
رمیدن گرفته‌ست نخجیر را
بنای نفس بر هوا بسته‌اند
زتسکین‌گلی نیست تعمیر را
گهی دیر تازیم وگه‌کعبه جو
جنونهاست مجبور تقدیر را
به خواب عدم هستیی دیده‌ایم
ز هذیان مده رنج‌، تعبیر را
گرفتار وهم است آزادی‌ات
صدا می‌کشد بار ‌زنجیر را
به وهم اینقدر چند خوابیدنت
برآر از بغل پای در قیر را
زروی‌ترش عرض‌پیری مبر
تبه می‌کند سرکه ین شیر را
خم قامتت این صلا می‌زند
که بر طاق نه ذوق شبگیر را
به هرجا مخاطب ادا فهم نیست
برین ساز بشکن بم وزیر را
به تهدید ازین همدمان امن خواه
تسلسل وبال است تقریر را
اگر مرجع زندگی خاک نیست
کلک زن خناق‌گلوگیر را
زمین تا فلک نغمهٔ بیدل ست
خمیدن‌کجا می‌برد پیر را

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز آهم مجویید تأثیر را
پر از بال عنقاست این تیر را
هوش مصنوعی: از صدای آهم تأثیری جستجو نکنید، چرا که این تیر در دلش سرشار از پرواز و آزادی است.
مصوِّر به هر جا کشد نقش من
ز تمثال رنگی‌ست تصویر را
هوش مصنوعی: هر جا که تصویر من به دست مصور کشیده شود، نقشی از صورت رنگی‌ام خواهد بود.
درین دشت و در، دام صیاد نیست
رمیدن گرفته‌ست نخجیر را
هوش مصنوعی: در این دشت و جنگل، صدای صیاد شنیده نمی‌شود و شکار دیگر نمی‌تواند فرار کند.
بنای نفس بر هوا بسته‌اند
زتسکین‌گلی نیست تعمیر را
هوش مصنوعی: نفس انسان بر اساس خواسته‌ها و تمایلات خود شکل گرفته و نمی‌تواند به سادگی اصلاح شود، چرا که از مواد و خاکی نیست که بتوان آن را به راحتی بازسازی کرد.
گهی دیر تازیم وگه‌کعبه جو
جنونهاست مجبور تقدیر را
هوش مصنوعی: گاهی به آرامی و با تأمل حرکت می‌کنیم و گاهی با شتاب و حرارت، در حالی که تقدیر ما را به جایی خاص می‌برد.
به خواب عدم هستیی دیده‌ایم
ز هذیان مده رنج‌، تعبیر را
هوش مصنوعی: در خواب بی‌خبری، چیزی از وجود را دیده‌ایم، پس از شنیدن بی‌اساس و بی‌محتوا، خود را به زحمت نیاوریم و تعبیر کنیم.
گرفتار وهم است آزادی‌ات
صدا می‌کشد بار ‌زنجیر را
هوش مصنوعی: گرفتار خیال و توهم شده‌ای، در حالی که صدای آزادی به تو دعوت می‌کند، اما زنجیری که بر دوشت است، تو را به عقب می‌کشاند.
به وهم اینقدر چند خوابیدنت
برآر از بغل پای در قیر را
هوش مصنوعی: به تصور این که تو خیلی خوابیده‌ای، از کنار پایم در قیر بلند شو.
زروی‌ترش عرض‌پیری مبر
تبه می‌کند سرکه ین شیر را
هوش مصنوعی: از چهره تلخ و عبوس خود در سالخوردگی چیزی کم نکن، چون سرکه، شیر را خراب می‌کند.
خم قامتت این صلا می‌زند
که بر طاق نه ذوق شبگیر را
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و دل‌انگیزی قامت معشوق اشاره دارد که هر بار که خم می‌شود، صدای دلنشینی به گوش می‌رسد، گویی که از لحظه‌ای خاص و دلپذیر خبر می‌دهد. این خم شدن در واقع تأکید بر جذابیت و لطافت اوست که همواره در دل انسان تأثیر می‌گذارد.
به هرجا مخاطب ادا فهم نیست
برین ساز بشکن بم وزیر را
هوش مصنوعی: هرجا که مخاطب درک ندارند، بی‌فایده است که تلاش کنی و خود را برایشان به زحمت بیندازی.
به تهدید ازین همدمان امن خواه
تسلسل وبال است تقریر را
هوش مصنوعی: بهتر است از دوستانی که به تهدید می‌پردازند دوری کنی؛ زیرا در ادامه چنین رابطه‌ای، مشکلات و عواقب ناخوشایند به سراغت خواهد آمد.
اگر مرجع زندگی خاک نیست
کلک زن خناق‌گلوگیر را
هوش مصنوعی: اگر زندگی‌ام فقط از خاک و زمین نشأت نمی‌گیرد، پس باید صدای کسی که راکد و خاموش است و صداهای بی‌محتوا را سرکوب می‌کند، هم در نظر بگیرم.
زمین تا فلک نغمهٔ بیدل ست
خمیدن‌کجا می‌برد پیر را
هوش مصنوعی: زمین تا آسمان نغمهٔ دل‌شکن را به گوش می‌رساند، ولی کجا می‌تواند این صدا پیر و خسته را به حرکت وادارد؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/03/16 14:06
ساقی

بیت سوم:
درین دشت و در، * دام * صیاد نیست