غزل شمارهٔ ۷۷
آنجا که فشارد مژهام دیدهٔ تر را
پرواز هوس پنبهکند آبگهر را
وقت است چوگرداب به سودای خیالت
ثابت قدم نازکنم گردش سر را
محوتو ز آغوش تمنا چهگشاید
رنگیست تحیرگل تصویر نظر را
زین بادیه رفتمکه به سرچشمهٔ خورشید
چون سایه بشویم ز جبینگرد سفر را
یارب چه بلا بودکه تردستی ساقی
بر خرمن مخمور فشاند آتش تر را
از اشک مجوبید نشان بر مژة من
کاین رشته ز سستی نکشیدهستگهر را
تسلیم همان آینهٔ حسن کمال است
چون ماه نو ایجادکن از تیغ سپر را
تاکی چو جرس دل به تپیدن بخراشم
در نالهام آغوش وداعیست اثر را
از اشک توان محرم رسوایی ما شد
شبنم همهجا آینهدارست سحر را
چون قافلهٔ عمر به دوش نفسی چند
رفتیم به جاییکه خبر نیست خبر را
بیدل چو سحر دم مزن از درد محبت
تا آنکه نبندی به نفس چاک جگررا
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنجا که فشارد مژهام دیدهٔ تر را
پرواز هوس پنبهکند آبگهر را
هوش مصنوعی: در جایی که مژههای چشمم به خاطر اشک، بر دیدگانم فشار میآورد، احساس شوق و سرور باعث میشود تا اشک همچون مرواریدها برود.
وقت است چوگرداب به سودای خیالت
ثابت قدم نازکنم گردش سر را
هوش مصنوعی: زمانی است که به خاطر خیال تو، مانند گردابی در حرکت هستم؛ اما در این حال، نمیتوانم بدون تردید و با ناز، سرم را بچرخانم.
محوتو ز آغوش تمنا چهگشاید
رنگیست تحیرگل تصویر نظر را
هوش مصنوعی: دست شما از آغوش آرزو چه میگشاید، زیرا رنگی است عجیب که تصویر گل در نظر را به حیرت میاندازد.
زین بادیه رفتمکه به سرچشمهٔ خورشید
چون سایه بشویم ز جبینگرد سفر را
هوش مصنوعی: من از این سرزمین دور میشوم تا به منبع نور و تابندگی برسم، و تلاش دارم که همچون سایهای از جبین، مسیر سفر را دنبال کنم.
یارب چه بلا بودکه تردستی ساقی
بر خرمن مخمور فشاند آتش تر را
هوش مصنوعی: خداوندا! چه بلایی بود که توانای شرابیفروش بر خوشیهای مسکر به یکباره آتش بزند؟
از اشک مجوبید نشان بر مژة من
کاین رشته ز سستی نکشیدهستگهر را
هوش مصنوعی: اشکهای من نشان از غم و اندوهی دارند که بر مژگانم نشستهاست. این اشکها به خاطر ضعف و سستی من جاری شدهاند و نمیتوانند باعث برطرف شدن دردی شوند که در دل دارم.
تسلیم همان آینهٔ حسن کمال است
چون ماه نو ایجادکن از تیغ سپر را
هوش مصنوعی: تسلیم، مانند آینهای است که زیبایی و کمال را نشان میدهد؛ همانگونه که ماه نو میتواند از تیغ سپر شکل بگیرد و خود را به نمایش بگذارد.
تاکی چو جرس دل به تپیدن بخراشم
در نالهام آغوش وداعیست اثر را
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید دل را به تپش درآورم؟ در نالهام نشانهای از وداع و جدایی وجود دارد.
از اشک توان محرم رسوایی ما شد
شبنم همهجا آینهدارست سحر را
هوش مصنوعی: از اشکهای ما، راز رسواییمان فاش شده است. در هر جا، شبنم گواهی بر زیبایی صبح دارد.
چون قافلهٔ عمر به دوش نفسی چند
رفتیم به جاییکه خبر نیست خبر را
هوش مصنوعی: وقتی که بار عمر ما بر دوش چند نفس گذشت، به جایی رسیدیم که هیچ خبری از خبرها وجود ندارد.
بیدل چو سحر دم مزن از درد محبت
تا آنکه نبندی به نفس چاک جگررا
هوش مصنوعی: بیدل، وقتی که صبح فرا میرسد، از درد عشق حرف نزن. زیرا ممکن است این درد تو را به خودت مشغول کند و نتوانی از زخمهای عمیق قلبیات آزاد شوی.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۷۷ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1400/02/24 01:04
نوشین
چجور میشه با مسول سایت گنجوردر ارتباط بود میخواستم بدونم اشعار بیدل را بخواهم خوانش کنم چکار باید بکنم لطفا راهنمایی کنید