گنجور

غزل شمارهٔ ۷۳۴

جهان ز جنسِ اثرهای این و آن خالی‌ست
به هرزه وهم مچینید، کاین دکان خالی‌ست
گرفته است حوادث، جهاتِ امکان را
ز عافیت چه زمین و چه آسمان خالی‌ست
به رنگِ چنبرِ دف در طلسمِ پیکر ما
به هرچه دست زنی منزلِ فغان خالی‌ست
ز شُکرِ تیغِ تو، یارب چه‌سان برون آید
دهانِ زخمِ اسیری‌ که از زبان خالی‌ست
اگرچه شوقِ تو لبریزِ حیرتم دارد
چو چشمِ آینه، آغوشِ من همان خالی‌ست
ترشحی به مزاجِ سحابِ فیض نماند
که آستین‌ِ کریمان چو ناودان خالی‌ست
به چشمِ زاهدِ خودبین، چه توتیا و چه خاک
که از حقیقتِ بینش چو سرمه‌دان‌ خالی‌ست
کدام جلوه‌ که نگذشت زین بساطِ غرور
تو هم بتاز که میدانِ امتحان خالی‌ست
فریبِ منصب‌ِ گوهر مخور که همچو حباب
هزار کیسه در این بحرِ بیکران خالی‌ست
ز چاکِ دانهٔ خرما، شد اینقدر معلوم
که از وفا دلِ سختِ شکرلبان خالی‌ست
گهر ز یأس‌،‌ کمر بر شکست‌ِ موج نبست
دلی‌که پر شود از خود، ز دشمنان خالی‌ست
به جیبِ توست، اگر خلوتی و انجمنی‌ست
برون ز خویش‌ کجا می‌روی؟ جهان خالی‌ست
به هم‌زبانیِ آن چشمِ سرمه‌سا، بیدل
چو میلِ سرمه‌، زبان من از بیان خالی‌ست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جهان ز جنسِ اثرهای این و آن خالی‌ست
به هرزه وهم مچینید، کاین دکان خالی‌ست
هوش مصنوعی: دنیا از جنس چیزهایی که تحت تأثیر دیگران قرار گرفته‌اند خالی است. پس در اینجا به تردید و گمان نپردازید، زیرا این مکان خالی و بی‌محتواست.
گرفته است حوادث، جهاتِ امکان را
ز عافیت چه زمین و چه آسمان خالی‌ست
هوش مصنوعی: حادثه‌ها امکان‌های خوب را از همه جا گرفته‌اند؛ زمین و آسمان هر دو از آرامش و راحتی خالی هستند.
به رنگِ چنبرِ دف در طلسمِ پیکر ما
به هرچه دست زنی منزلِ فغان خالی‌ست
هوش مصنوعی: به رنگ دور دست، صدای دف در جادو و افسون وجود ما، هر چیزی را که لمس کنی، فقط صدای خالی و بی‌حالی به گوش می‌رسد.
ز شُکرِ تیغِ تو، یارب چه‌سان برون آید
دهانِ زخمِ اسیری‌ که از زبان خالی‌ست
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، چگونه می‌توان گوینده‌ای را که زخم زبانش خاموش است، و دهانش از فریاد پر از درد و رنج است، از زخم‌های دلش رها کرد؟
اگرچه شوقِ تو لبریزِ حیرتم دارد
چو چشمِ آینه، آغوشِ من همان خالی‌ست
هوش مصنوعی: هرچند اشتیاق دیدن تو مرا خیلی شگفت‌زده کرده، اما آغوش من هیچ‌چیزی برای تو ندارد و خالی است.
ترشحی به مزاجِ سحابِ فیض نماند
که آستین‌ِ کریمان چو ناودان خالی‌ست
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که دیگر در طبیعت خیر و نعمت زیادی وجود ندارد، زیرا سخاوت و generosity افرادی با دل‌های بزرگ و مهربان (کریم) نیز به اندازه‌ای کم شده که مانند یک ناودان خالی از آب مانده است. به عبارت دیگر، وقتی که افراد بخشنده و مهربان نتوانند چیزی برای ارائه داشته باشند، هر چیزی که به طبیعت یعنی آسمان نسبت داده می‌شود، نیز کم خواهد بود.
به چشمِ زاهدِ خودبین، چه توتیا و چه خاک
که از حقیقتِ بینش چو سرمه‌دان‌ خالی‌ست
هوش مصنوعی: به چشم زاهد خودپسند، چه فرقی می‌کند که چیزی مانند پودر زینت چشم باشد یا فقط خاک، چون بینش واقعی او خالی و بی‌محتواست.
کدام جلوه‌ که نگذشت زین بساطِ غرور
تو هم بتاز که میدانِ امتحان خالی‌ست
هوش مصنوعی: کدام زیبايي وجود دارد که از این میدان خودخواهی تو عبور نکرده باشد؟ تو نیز با قدرت به جلو برو، زیرا این میدان آزمایش خالی است.
فریبِ منصب‌ِ گوهر مخور که همچو حباب
هزار کیسه در این بحرِ بیکران خالی‌ست
هوش مصنوعی: به دام فریب مقام و جایگاه نرو، زیرا مانند حبابی است که در این دریاى وسیع، هزاران کیسه از خالی بودن را نشان می‌دهد.
ز چاکِ دانهٔ خرما، شد اینقدر معلوم
که از وفا دلِ سختِ شکرلبان خالی‌ست
از شکاف دانهٔ خرما اینقدر مشخص شد که دل کسی که زيبا و شيرين دهان است، از وفا و مهربانی خالی است.
گهر ز یأس‌،‌ کمر بر شکست‌ِ موج نبست
دلی‌که پر شود از خود، ز دشمنان خالی‌ست
هوش مصنوعی: انسانی که دلش از ناامیدی پر شود و به خود مشغول گردد، دیگر از دشمنان و موانع اطرافش تأثیر نمی‌گیرد. او با اراده و قوتی که از درونش می‌گیرد، نمی‌گذارد مشکلات او را بشکنند.
به جیبِ توست، اگر خلوتی و انجمنی‌ست
برون ز خویش‌ کجا می‌روی؟ جهان خالی‌ست
هوش مصنوعی: اگر در دل تو جایی خالی و جمع و شلوغی وجود دارد، پس چرا از خودت دور می‌شوی؟ چرا در دنیایی که خالی‌ست به سراغ جایی دیگر می‌روی؟
به هم‌زبانیِ آن چشمِ سرمه‌سا، بیدل
چو میلِ سرمه‌، زبان من از بیان خالی‌ست
هوش مصنوعی: چشم سرمه‌دار آنقدر زیبا صحبت می‌کند که من مانند بیدل (شمع) به سرمه جذب شدم، اما زبان من از بیان و گفتن احساساتم خالی است.

حاشیه ها

1396/09/11 23:12
احمد اسدی

سپاس از تلاش دوستان گنجور،
در این وانفسای فرهنگی که شبکه های اجتماعی و استفاده بی تخصص و بی تعهد آنها ادبیات و تاریخ ایران را درنوردیده و خود به یک پایگاه داده مجعول مبدل شده است، وجود این وبسایت مرجعیست که بخشی از ادبیات ما را از این سیل ویران کن مصون میدارد. چه خونها که موج میزند در دل از اینکه خزف ها بازار گوهر میشکند و بی قدرترین ابیات و اشعار در شبکه های اجتماعی به نام بزرگترین شاعران منتشر میشود و از ما جز نظاره بر نمی آید. وجود این وبسایت را قدر مینهیم.
حقیر که خوشه چین خرمن ادب و ادب دوستان هستم و مقیم دیار غربت، در کمبود کتب ادبیاتی در خارج از میهن به این سایت پناه می آورم و با ساغر شعر پارسی غم دل می زدایم.
چند مورد معدود اشتباهاتی از جنس تایپ در این مجموعه ارزشمند دیده ام که البته طبیعی است و به پایگاه بلند این مجموعه خدشه ای وارد نمیکند. با این همه در ذکر این موارد معدود و بیان ادله برای اصلاح ایراد نگارشی سودی حاصل نشد و اصولا به حفظ امانت در نگارش بدون تغییر از مرجع اشعار ارجاع شد. بدیهیست که هیچ مرجعی الزاما خالی از اشکال نیست و شاید تاملی بر این گونه پیامها اگر مستدل باشد به ارتقا سایت کمک کند.
به عنوان مثال در بیت دوم همین غزل واژه "امکان" به اشتباه "مکان" تایپ شده است که هم به لحاظ وزن و هم مضمون زیبایی بیت را با اشکال مواجه کرده است. پیشنهاد دارم این مورد که در نسخ چاپی نیز "امکان" بوده و از نظر وزن و مضمون هم صحت آن قطعیست، اصلاح گردد.
سپاس فراوان

1396/09/11 23:12
احمد اسدی

در ادامه نظریات قبلی، در بیت یازدهم نیز ویگولِ بعد از واژه ی "شکست" مضمون بیت را تغییر داده که نادرست به نظر میرسد. در واقع واژه ی شکست با یک کسره به موج متصل میگردد:
گوهر ز یأس ، کمر بر شکستِ موج نبست
به این معنا که گوهر کمر همت برای شکستن موج نبسته است.
از اطاله ی کلام عذرخواهم و صرفا برای بازبینی به اهل فن متذکر شدم.
سپاس

1397/08/15 18:11
جلال بصیری

به جیب توست...
آیا " درون توست..." درست تر و صحیح تر نیست. متاسفانه از حافظه کمک میگیرم و نسخه و مدرکی برای این جسارت ندارم!
موفق باشید

1401/06/23 17:08
یونس زندی

بله

 

1397/08/17 10:11
Seraj Hosseini

درود و مهر، بیت هشتم مصرع دوم میدن را تصحیح بفرمایید
تو هم بتاز که امتحان خالیست...
17.11.2018

1397/08/17 10:11
Seraj Hosseini

شرمنده ،
تو هم بتاز که میدان امتحان خالیست...

گرفته است حوادث جهاتِ امکان را
ز عافیت چه زمین و چه آسمان خالیست
حضرت بیدل

1402/03/11 07:06
نیلوفر صدری

درون تو ست اگر خلوتی و انجمنی ست

برون ز خویش کجا می روی جهان خالی ست 

1403/01/01 17:04
مجید مِندی

به رِنگِ چنبر دف در طلسم پیکر ما/به هرچه دست زنی منزل فغان خالی‌ست
در دهخدا آمده است: رنگ . [ رِ ] (اِ) آهنگ مخصوص رقص . آهنگی که بتوان با آن رقصید . یک رِنگی  ؛ آوازی که تابع یک مقام باشد مثل شهرآشوب . (فرهنگ نظام ). و همچنین چنبر دف حلقه چوبی دف را گویند.