غزل شمارهٔ ۷۳۱
بیکدورت نیست هرجا محرمی یا غافلیست
زندگانی هرچه باشد زحمت آب وگلیست
آنچه از نقش رم و آرام امکان دیدهای
خاککلفت مردهای یاخون حسرت بسملیست
شوق حیرانم چه میخواهدکه در چشم ترم
جنبش مژگان لب حسرت نوای سایلیست
لالهزار و شبنمستان محبت دیدهایم
محو هر اشکی، نگاهی، زیر هر داغی دلیست
شعلهکاران را به خاکستر قناعتکردن است
هرکجاعشق استدهقان سوختن همحاصلیست
چشم تا برهم زنم نقش سجودت بستهام
اشک بیتابم، سراپایم جبین مایلیست
حسرت دل را علاج از نشئهٔ دیدار پرس
خانهٔ آیینهقفلش آرزوی مشکلیست
مقصد آرام است ایکوشش مکن آزار ما
بیدماغان طلب را جاده هم سر منزلیست
عقل را در ضبط مجنون آب میگردد نفس
عشقمیخنددکهاینجا رفتن ازخود محملیست
از هجوم جلوه آخر بر در حیرت زدیم
حسن چون توفانکند آیینهگشتن ساحلیست
قدردان بحرگوهرخیز غواص است بس
درد میداند که در هرقطرهٔ خونم دلیست
بیدل از اظهار مطلب خون استغنا مریز
آبرو چون موج پیداکرد تیغ قاتلیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیکدورت نیست هرجا محرمی یا غافلیست
زندگانی هرچه باشد زحمت آب وگلیست
هوش مصنوعی: هر جا که محفل شادی و دوستی برپاست، زندگی روشن و صاف است. اما اگر غفلت و بیتوجهی وجود داشته باشد، زندگی پر از زحمت و دشواری است.
آنچه از نقش رم و آرام امکان دیدهای
خاککلفت مردهای یاخون حسرت بسملیست
هوش مصنوعی: هر چه از زیباییها و نشانههای شهر رم و آرامش آن دیدهای، در واقع فقط یادگار افرادی است که در گذشته مردهاند و خون حسرت کسانی است که در انتظار زندگی و آزادی بودهاند.
شوق حیرانم چه میخواهدکه در چشم ترم
جنبش مژگان لب حسرت نوای سایلیست
هوش مصنوعی: اشتیاق و شگفتی من چه چیزی را میطلبد که در نگاه پر از اشکم، حرکت مژهها حسرتآور است و مانند نوای سوزناکی در گوشم میپیچد.
لالهزار و شبنمستان محبت دیدهایم
محو هر اشکی، نگاهی، زیر هر داغی دلیست
هوش مصنوعی: در باغی پر از لاله و در جایی پر از شبنم عشق، شاهد زیباییهای زیادی بودهایم. هر اشک و هر نگاه، زیر هر درد و رنجی، قلبی وجود دارد که به شدت احساسات را تجربه میکند.
شعلهکاران را به خاکستر قناعتکردن است
هرکجاعشق استدهقان سوختن همحاصلیست
هوش مصنوعی: آتشنشانها به خود آرامش و قناعت میدهند، در حالی که هر جا عشق وجود داشته باشد، کشاورز نیز با سوختن چیزهایی به دست میآورد.
چشم تا برهم زنم نقش سجودت بستهام
اشک بیتابم، سراپایم جبین مایلیست
هوش مصنوعی: به محض اینکه چشمانم را میبندم، یاد سجدهات در ذهنم نقش میبندد. اشکهای بیتاب من سرازیر میشود و تمام وجودم به سمت تو متمایل است.
حسرت دل را علاج از نشئهٔ دیدار پرس
خانهٔ آیینهقفلش آرزوی مشکلیست
هوش مصنوعی: حسرت دل را تنها با دیدار عشق میتوان تسکین داد، اما خانهای که در آن عشق وجود دارد، به گونهای قفل شده است و آرزوی آن به دشواریهای خاصی برمیگردد.
مقصد آرام است ایکوشش مکن آزار ما
بیدماغان طلب را جاده هم سر منزلیست
هوش مصنوعی: آرامش هدف ماست، پس بیجهت تلاش نکن. کسانی که بیفکر هستند به دنبال طلب خود هستند؛ چون راهی وجود دارد که به آن مقصد میرسد.
عقل را در ضبط مجنون آب میگردد نفس
عشقمیخنددکهاینجا رفتن ازخود محملیست
هوش مصنوعی: عقل در چنگال عشق به جنونی میرسد که نفس سرشار از شادی است و به این نتیجه میرسد که در این فضا خروج از خود، وسیلهای است برای رسیدن به حالت عشق.
از هجوم جلوه آخر بر در حیرت زدیم
حسن چون توفانکند آیینهگشتن ساحلیست
هوش مصنوعی: با دیدن زیبایی و جلوهی ناب تو، مانند طوفانی در حیرت و شگفتی فرو رفتیم. این زیبایی، چون موجهای دریا، تمام وجود ما را تغییر میدهد و ما را به ساحل جدیدی میرساند.
قدردان بحرگوهرخیز غواص است بس
درد میداند که در هرقطرهٔ خونم دلیست
هوش مصنوعی: غواصانی که در دریا به جستجوی جواهرات میپردازند، ارزش تلاش و زحمت خود را به خوبی درک میکنند. آنها به خاطر میدانند که در هر قطرهای از خون و رنجی که متحمل میشوند، دلی وجود دارد که با عشق و احساسات به زندگی ادامه میدهد.
بیدل از اظهار مطلب خون استغنا مریز
آبرو چون موج پیداکرد تیغ قاتلیست
هوش مصنوعی: در این بیت به این نکته اشاره شده که وقتی انسان احساس نیاز و فقر کند، باید به احتیاط عمل کند، زیرا در این حالت ممکن است به نادرستی و ضعف اعتبار و آبرویش آسیب برسد. همچنین تشبیههایی به موج و تیغ قاتل هم به کار رفته که نشاندهنده شدت و خطر مضامین بیانشده است. تمام این مسائل به نوعی نشاندهنده نگرانی از آسیبپذیری در شرایط دشوار است.

بیدل دهلوی