گنجور

غزل شمارهٔ ۷۲۸

سرشکم نسخهٔ دیوانهٔ کیست
جگر آیینه‌دار شانهٔ کیست
جنون می‌جوشد از طرز کلامم
زبانم لغزش مستانهٔ کیست
دلم‌ گر نیست فانوس خیالت
نفس بال و پر پروانهٔ‌ کیست
ز خود رفتم ولی بویی نبردم
که رنگم ‌گردش پیمانهٔ‌ کیست
خموشی ناله می‌گردد مپرسید
که آن ناآشنا بیگانهٔ‌ کیست
ندارد مزرع امکان دمیدن
تبسم آبیار دانهٔ کیست
نیاوردیم مژگانی فراهم
نمک‌پاش جگر افسانهٔ کیست
شعورم رنگ ‌گرداند از که پرسم
ز خود رفتن ره کاشانهٔ ‌کیست
گداز دل که سیل خانمانهاست
عرق ‌پروردهٔ دیوانهٔ کیست
دل عاشق به استغنا نیرزد
خموشی وصع گستاخانهٔ ‌کیست
به پیری هم نفهمیدیم افسوس
که دنیا بازی طفلانهٔ ‌کیست
به دیر و کعبه‌ کارت چیست بیدل
اگر فهمیده ای دل حانهٔ ‌کیست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرشکم نسخهٔ دیوانهٔ کیست
جگر آیینه‌دار شانهٔ کیست
هوش مصنوعی: خون و اشک من نشانهٔ دیوانگی کیست؟ و جگرم که از درد می‌سوزد، نشانگر چه کسی است؟
جنون می‌جوشد از طرز کلامم
زبانم لغزش مستانهٔ کیست
هوش مصنوعی: دیوانگی و هیجان من از نحوه‌ی صحبت کردنم مشخص است. زبانم به طرز خاصی به تپش افتاده و نمی‌دانم این حالت ناشی از چه کسی است.
دلم‌ گر نیست فانوس خیالت
نفس بال و پر پروانهٔ‌ کیست
هوش مصنوعی: اگر دل من در روشنایی خیال تو نیست، پس بال و پر پروانه‌ای که نفس می‌کشد، چه معنایی دارد؟
ز خود رفتم ولی بویی نبردم
که رنگم ‌گردش پیمانهٔ‌ کیست
هوش مصنوعی: از خودم دور شدم، اما هیچ نشانی از خودم به جا نگذاشتم؛ حالا نمی‌دانم رنگ و بوی من به کدام نوشیدنی تعلق دارد.
خموشی ناله می‌گردد مپرسید
که آن ناآشنا بیگانهٔ‌ کیست
هوش مصنوعی: سکوتی که وجود دارد به نوعی ناله می‌کند، نیازی به سؤال درباره آن غریبه و ناآشنا نیست.
ندارد مزرع امکان دمیدن
تبسم آبیار دانهٔ کیست
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره می‌شود که در زمین‌های کشاورزی، امکان رویش و شکوفایی وجود ندارد و تنها کسی که می‌تواند دانه‌ای بکارید و آن را خرج کند، کشاورز یا آبیار است. به طور کلی، بدون زحمت و تلاش، هیچ چیزی به بار نمی‌آید.
نیاوردیم مژگانی فراهم
نمک‌پاش جگر افسانهٔ کیست
هوش مصنوعی: ما هیچ مژگانی نیاوردیم که برای ما نمک بر زخم دل بپاشد، و افسانهٔ کیست در واقع بیانگر داستانی است که به آن اشاره می‌شود.
شعورم رنگ ‌گرداند از که پرسم
ز خود رفتن ره کاشانهٔ ‌کیست
هوش مصنوعی: شعور و درک من از کجا باید بگوید که من باید از چه کسی بپرسم که راه بازگشت به خانه‌ام کجاست؟
گداز دل که سیل خانمانهاست
عرق ‌پروردهٔ دیوانهٔ کیست
هوش مصنوعی: دل همچون سیلابی است که خانه‌ها را خراب می‌کند و عرقی که از عشق می‌بارد، ثمره‌ی دیوانگی کیست؟
دل عاشق به استغنا نیرزد
خموشی وصع گستاخانهٔ ‌کیست
هوش مصنوعی: دل عاشق وقتی به بی‌نیازی می‌رسد، ارزشی ندارد. سکوت در برابر چالش‌های عشق، نشان از شجاعت و جسارت دارد.
به پیری هم نفهمیدیم افسوس
که دنیا بازی طفلانهٔ ‌کیست
هوش مصنوعی: حتی در دوران پیری نیز متوجه نشدیم که افسوس، دنیا مانند یک بازی ساده و بچگانه است که متعلق به چه کسی است.
به دیر و کعبه‌ کارت چیست بیدل
اگر فهمیده ای دل حانهٔ ‌کیست
هوش مصنوعی: اگر دل‌تان را درک کرده‌اید، دیگر به معابد و مکان‌های مذهبی چه نیازی دارید؟ مهم این است که بدانید قلب شما کجاست و متعلق به چه کسی است.

حاشیه ها

1398/12/20 09:02
م

معنی لطفاً