گنجور

غزل شمارهٔ ۷۲۱

امروز دور صحبت وقف ستم ایاغی‌ست
قلقل ترنگ میناست از بسکه نشئه باغی‌ست
الزام و انفعال است شرط وفاق احباب
دلبستگی‌که دارند با یکدگر جناغی‌ست
از طبع نکته‌سنجان انصاف‌کرده پرواز
از بسکه خرده‌گیرند تحسینشان‌کلاغی‌ست
در دوستان شکایت هنگام گرم دارد
هرجاخموشیی‌هست‌از شکوه‌بی‌دماغی‌ست
نی دل حضور دارد، نی دیده نور دارد
سامان این شبستان کوری و بی‌چراغی‌ست
تا دل الم نچیند ازکینه محترز باش
گر تلخی از حلاوت‌گل‌کرد میوه داغی‌ست
مشکل دماغ سودا آزادگی نخواهد
داغ هوای صحراست هرچند ‌لاله باغی‌ست
زین جستجوی باطل بر هرچه وارسیدم
دیدم به دوش انفاس بار عدم سراغی‌ست
بیدل من جنون‌کش درحسرت دل جمع
ازهرکه‌چاره‌جستم‌گفت‌این‌مرض‌دماغی‌ست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امروز دور صحبت وقف ستم ایاغی‌ست
قلقل ترنگ میناست از بسکه نشئه باغی‌ست
هوش مصنوعی: امروز گفتگو درباره ظلم و ستم در حالتی متزلزل و ناپایدار است، گویی صدای خوش چنگ و ترانه‌ای از مینا به گوش می‌رسد، چرا که حال و هوای باغ، شگفت‌انگیز و مست‌کننده است.
الزام و انفعال است شرط وفاق احباب
دلبستگی‌که دارند با یکدگر جناغی‌ست
هوش مصنوعی: دوستی و ارتباط نزدیک میان دوستان، نیازمند پذیرش و تأثیرپذیری از یکدیگر است، زیرا این پیوند و وابستگی، مانند شمعی است که با هم روشن می‌شود.
از طبع نکته‌سنجان انصاف‌کرده پرواز
از بسکه خرده‌گیرند تحسینشان‌کلاغی‌ست
هوش مصنوعی: نکته‌سنجان به دلیل انتقادهای زیاد و وسواس در جزئیات، به اندازه‌ای به خودشان فشار می‌آورند که در نهایت تحسین و ستایششان به اندازه تحسین یک کلاغ می‌ماند.
در دوستان شکایت هنگام گرم دارد
هرجاخموشیی‌هست‌از شکوه‌بی‌دماغی‌ست
هوش مصنوعی: در میان دوستان، هر جا که صحبت از شکایت می‌شود، نشانه‌ای از بی‌تفاوتی و بی‌اعتنایی وجود دارد.
نی دل حضور دارد، نی دیده نور دارد
سامان این شبستان کوری و بی‌چراغی‌ست
هوش مصنوعی: در این مکان نه دل شادی وجود دارد و نه نوری برای دیدن، این شبستان در تاریکی و بی‌نور است.
تا دل الم نچیند ازکینه محترز باش
گر تلخی از حلاوت‌گل‌کرد میوه داغی‌ست
هوش مصنوعی: اگر دل تو پر از کینه نشود، مراقب باش. زیرا گاهی تلخی‌ای که از شیرینی گل به دست می‌آید، ناشی از داغی میوه است.
مشکل دماغ سودا آزادگی نخواهد
داغ هوای صحراست هرچند ‌لاله باغی‌ست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مشکلات و چالش‌های ذهنی و روحی که فرد با آن‌ها درگیر است، به راحتی حل نخواهد شد. هرچند که زیبایی و خوشی‌هایی در زندگی وجود دارد، اما این مشکلات به قدری عمیق هستند که نشانه‌های سختی و رنج را به همراه دارند. برای فردی که به آزادی و رهایی از این مسائل می‌رسد، داغ و اثرات سختی‌های هوای بی‌رحم زندگی همچنان وجود دارد.
زین جستجوی باطل بر هرچه وارسیدم
دیدم به دوش انفاس بار عدم سراغی‌ست
هوش مصنوعی: در این جستجوی بی‌موردی که انجام دادم، هر چیزی که به آن رسیدم، متوجه شدم که در پشت تمام آنها بار سنگین نبودن و عدم وجود حقیقتی نهفته است.
بیدل من جنون‌کش درحسرت دل جمع
ازهرکه‌چاره‌جستم‌گفت‌این‌مرض‌دماغی‌ست
هوش مصنوعی: من به شدت دچار دیوانگی شده‌ام و در تلاش برای پیدا کردن راهی برای آرامش دل هستم، اما هر کسی که از او کمک خواستم به من گفت که این یک بیماری ذهنی است.