گنجور

غزل شمارهٔ ۷۰۶

حیرت دمیده‌ام گل داغم بهانه‌ای‌ست
طاووسِ جلوه‌زارِ تو، آیینه خانه‌ای‌ست
غفلت‌نوایِ حسرتِ دیدار نیستم
در پردهٔ چکیدنِ اشکم ترانه‌ای‌ست
درد سر تکلف مشاطه بر طرف
موی میان ترک مرا بهله شانه‌ای‌ست
حسرت‌کمینِ وعدهٔ وصلی‌ست حیرتم
چشمِ به‌هم‌نیامده‌، گوشِ فسانه‌ای‌ست
ضبطِ نفس، نویدِ دلِ جمع می‌دهد
گر فال‌ کوتهی زند این ریشه دانه‌ای‌ست
زین‌ بحر تا گهر نشوی نیست رَستنت
هر قطره را به خویش رسیدن‌ کرانه‌ای‌ست
مخصوص نیست‌ کعبه به تعظیمِ اعتبار
هرجا سری به‌ سجده رسید آستانه‌ای‌ست
آنجا که زه کنند کمان‌های امتیاز
منظورِ این و آن نشدن هم نشانه‌ای‌ست
در یادِ عمرِ رفته دلی شاد می‌کنم
رنگِ پریده را به خیال آشیانه‌ای‌ست
بیدل ز برق وحشت آزادی‌ام مپرس
این شعله را برآمدن از خود زبانه‌ای‌ست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حیرت دمیده‌ام گل داغم بهانه‌ای‌ست
طاووسِ جلوه‌زارِ تو، آیینه خانه‌ای‌ست
هوش مصنوعی: من در شگفتی و حیرت غرق شده‌ام، عشق و دلبستگی‌ام به تو همچون گلی داغ و سوزان است. تو با زیبایی‌ات همچون طاووس، آینه‌ای را در دل خانه‌ای که من خلق کرده‌ام، زینت بخشیده‌ای.
غفلت‌نوایِ حسرتِ دیدار نیستم
در پردهٔ چکیدنِ اشکم ترانه‌ای‌ست
هوش مصنوعی: در غفلت و بی‌توجهی، حسرت دیدار تو در من به صدا در نمی‌آید؛ اما در پشت پردهٔ اشک‌هایم، یک آهنگ عاشقانه نهفته است.
درد سر تکلف مشاطه بر طرف
موی میان ترک مرا بهله شانه‌ای‌ست
هوش مصنوعی: دردسرهای زیبایی و آرایش کردن دیگر برای من اهمیتی ندارد، چرا که زیبایی طبیعی و سادگی موهای من مانند یک شانه است که به آن توجه می‌کنم.
حسرت‌کمینِ وعدهٔ وصلی‌ست حیرتم
چشمِ به‌هم‌نیامده‌، گوشِ فسانه‌ای‌ست
هوش مصنوعی: حسرت به انتظار وصالی است که به آن امید دارم. شگفت‌زده‌ام، در حالی که چشم برهم نمی‌زنم و گوشم در انتظار داستانی دلکش است.
ضبطِ نفس، نویدِ دلِ جمع می‌دهد
گر فال‌ کوتهی زند این ریشه دانه‌ای‌ست
هوش مصنوعی: کنترل نفس شادی و امید را به دل می‌آورد. اگر هم فال بدی بیفتد، این مسأله تنها نشانه‌ای از یک نقطه شروع جدید است.
زین‌ بحر تا گهر نشوی نیست رَستنت
هر قطره را به خویش رسیدن‌ کرانه‌ای‌ست
هوش مصنوعی: تا زمانی که از این دریا به عمق نروی، نمی‌توانی رشد کنی. هر قطره‌ای که به آن برسد، باید به یک کرانه خاص دست پیدا کند.
مخصوص نیست‌ کعبه به تعظیمِ اعتبار
هرجا سری به‌ سجده رسید آستانه‌ای‌ست
هوش مصنوعی: کعبه تنها مکان برای احترام و تعظیم نیست؛ هر جایی که انسان سرش را به زمین بگذارد و سجده کند، می‌تواند به عنوان محلی مقدس و مورد احترام در نظر گرفته شود.
آنجا که زه کنند کمان‌های امتیاز
منظورِ این و آن نشدن هم نشانه‌ای‌ست
هوش مصنوعی: در جایی که تیرهای با نشانه‌گیری، طوری پرتاب می‌شوند که به هدف خاصی نرسند، این خود نشانه‌ای است از این که افراد یا گروه‌ها به طرز متمایزی از یکدیگر جدا شده‌اند و نمی‌توانند به همدیگر نزدیک شوند.
در یادِ عمرِ رفته دلی شاد می‌کنم
رنگِ پریده را به خیال آشیانه‌ای‌ست
هوش مصنوعی: در اوقات زندگی گذشته، با دل شادمانی می‌کنم و به خیال یک لانه آرام، به چهره‌ای که رنگش پریده است جان تازه‌ای می‌بخشم.
بیدل ز برق وحشت آزادی‌ام مپرس
این شعله را برآمدن از خود زبانه‌ای‌ست
هوش مصنوعی: از وحشت و نگرانیم از آزادی‌ام نپرس، این شعله‌ای که می‌بینی از درون خودم برمی‌خیزد.

حاشیه ها

1396/08/24 10:10
حبیب حصیر

وزن شعر را اشتباه تقطیع یا محاسبه کرده اید. وزن این شعر در بحر مضارع مزاحف است نه در بحر رمل. (مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات)

1401/01/09 20:04
قطره بقایی

وزن این غزل

مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن است

امیدوارم اصلاح گردد

تشکر

1404/04/03 21:07
صدیقه کامور

وزن شعر را اشتباه نوشتید.

مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

درست است.