غزل شمارهٔ ۷
خط جبین ماست هم آغوش نقش پا
دارد هجوم سجدهٔ ما جوش نقش پا
راه عدم به سعی نفس قطع میکنیم
افکندهایم بار خود از دوش نقش پا
رنج خمار تا نرسد در سراغ دوست
بستم سبوی آبله بر دوش نقش پا
چون جاده تا به راه رضا سر نهادهایم
موج گل است بر سر ما جوش نقش پا
سامان عیش ما نشود کم ز بعد مرگ
تا مشت خاک ماست قدح نوش نقش پا
ماییم و آرزوی جبینسایی دری
افسر چه میکند سر مدهوش نقش پا
چشم اثر ندیده ز رفتار ما نشان
چون سایهام خراب فراموش نقش پا
هر سر که پخت دیگ خیال رعونتی
پوشیدش آسمان ته سرپوش نقش پا
مستانه میخرامی و ترسمکه در رهت
با رنگ چهرهام بپرد هوش نقش پا
در هر قدم ز شوق خرام تو میکشد
خمیازهٔ فغان لب خاموش نقش پا
گاه خرام میچکد از پای نازکت
رنگ حنا به گرمی آغوش نقش پا
رنگ بنایم از خط تسلیم ریختند
یک جبهه سجده است بر و دوش نقش پا
بیدل ز جوش آبلهام در ره طلب
گوهرفروش شد چو صدف گوش نقش پا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خط جبین ماست هم آغوش نقش پا
دارد هجوم سجدهٔ ما جوش نقش پا
هوش مصنوعی: خط جبین ما نشاندهندهٔ اثر سجدههای ماست و به نوعی، نشانی از افتادگی و تواضع ما دارد. سجدههایمان همچون آثار پا، بر روی زمین نقش بسته و گویای جریانی از عشق و devotion ماست.
راه عدم به سعی نفس قطع میکنیم
افکندهایم بار خود از دوش نقش پا
هوش مصنوعی: ما با تلاش و کوشش خود، مسیر نابودی را قطع میکنیم و بار سنگین خود را از دوش بیافکنیم تا به آثار و نشانههای قدمهای خود توجه کنیم.
رنج خمار تا نرسد در سراغ دوست
بستم سبوی آبله بر دوش نقش پا
هوش مصنوعی: رنج و سختی ناشی از عشق و دوری را تحمل میکنم تا به دوستی بتوانم برسم؛ به همین خاطر بار سنگینی را بر دوش میکشم که نشان از سختیها و مشکلات پیش رو دارد.
چون جاده تا به راه رضا سر نهادهایم
موج گل است بر سر ما جوش نقش پا
هوش مصنوعی: ما در جادهای قدم گذاشتهایم که به رضایت و خوشنودی ختم میشود و در این مسیر، گلها بر سر ما میافتند و نشانههای قدمگذاران پیشین بر زمین دیده میشود.
سامان عیش ما نشود کم ز بعد مرگ
تا مشت خاک ماست قدح نوش نقش پا
هوش مصنوعی: لذت زندگی ما پس از مرگ کمتر نمیشود، چرا که وقتی ما از دنیا میرویم، تنها خاک میشویم و یاد ما به جا میماند.
ماییم و آرزوی جبینسایی دری
افسر چه میکند سر مدهوش نقش پا
هوش مصنوعی: ما با آرزوی زیبایی و توجه یک دریافسر، در حالتی سرمست و مدهوش، به نقش پاهای او مینگریم.
چشم اثر ندیده ز رفتار ما نشان
چون سایهام خراب فراموش نقش پا
هوش مصنوعی: چشمهایمان از رفتار ما چیزی نمیبینند، مانند سایهام که بیخبر از آثار قدمهایم محو شده است.
هر سر که پخت دیگ خیال رعونتی
پوشیدش آسمان ته سرپوش نقش پا
هوش مصنوعی: هر انسانی که به فکر و خیال خود مشغول شود، در واقع در تحت تأثیر افکار و احساساتش قرار میگیرد و دنیا را از زاویه خاصی میبیند. در این حالت، آسمان و فضای اطراف او به نوعی رنگ و بویی از افکارش میگیرد و اثرات آن بر زندگیاش نمایان میشود.
مستانه میخرامی و ترسمکه در رهت
با رنگ چهرهام بپرد هوش نقش پا
هوش مصنوعی: تو با شوق و حال خوشی میرقصی و من میترسم که در مسیر تو، با تغییر چهرهام، حواسم به نشانههای پا از بین برود.
در هر قدم ز شوق خرام تو میکشد
خمیازهٔ فغان لب خاموش نقش پا
هوش مصنوعی: هر بار که تو با شوق قدم برمیداری، صدای ناله و تاسف از لبهای خاموش من به گوش میرسد و آثار قدمهایت بر زمین باقی میماند.
گاه خرام میچکد از پای نازکت
رنگ حنا به گرمی آغوش نقش پا
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، وقتی که تو با ناز و زیبایی قدم میزنی، رنگ حنایی که به پای تو زده شده، به زیبایی و گرمای آغوش تو میچکد و به زمین مینشیند.
رنگ بنایم از خط تسلیم ریختند
یک جبهه سجده است بر و دوش نقش پا
هوش مصنوعی: رنگ ساختمان وجودم را از نشانههای تسلیم برداشتند، به گونهای که یک سجده بزرگ بر زمین و روی دوش من نقش بسته است.
بیدل ز جوش آبلهام در ره طلب
گوهرفروش شد چو صدف گوش نقش پا
هوش مصنوعی: به دلیل تلاش برای کسب معرفت و حقیقت، حالت و روح من مانند صدفی شده است که به خاطر شنیدن آواز گوهرفروش، در حال جوش و خروش است و رد پای او را به یاد دارد.