گنجور

غزل شمارهٔ ۶۹۷

چون شمع اگر خلق پس و پیش گذشته‌ست
تا نقش قدم پا به سر خویش گذشته‌ست
در هیچ مکان رام تسلی نتوان شد
زین بادیه خلقی به دل ریش گذشته‌ست
گر راه روی بر اثر اشک قدم زن
هستی‌ست خدنگی که ز هر کیش گذشته‌ست
شاید ز عدم گل کند آثار سراغی
از دشت، غبارِ همه‌کس پیش گذشته‌ست
هر اشک که گل کرد ز ما و تو به راهی‌ست
این آبله‌ها بر سر یک نیش گذشته‌ست
روز دو دگر نیز به کلفت سپری گیر
زین پیش هم اوقات به تشویش گذشته‌ست
شیخان همه آداب خرامند و لیکن
زین قافله‌ها یک‌دو قدم ریش گذشته‌ست
آدم‌گری از ریش بیاموز که امروز
هر پشم ز صد خرس و بز و میش گذشته‌ست
ای پیر خرف شرم کن از دعوی شوخی
عمری که کمش می‌شمری بیش گذشته‌ست
زین بحر که دور است سلامت ز کنارش
آسوده همین کشتی درویش گذشته‌ست
سرمایه‌هوایی‌ست چه دنیا و چه عقبا
از هرچه نفس بگذرد از خویش گذشته‌ست
بیدل به جهان گذران تا دم محشر
یک قافله آینده‌میندیش گذشته‌ست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون شمع اگر خلق پس و پیش گذشته‌ست
تا نقش قدم پا به سر خویش گذشته‌ست
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر آن است که انسان باید مانند شمع باشد، روشن و فدای دیگران. شمع با سوختن، نور و گرما می‌دهد، حتی اگر با این کار خود را به خطر بیندازد. در اینجا، اشاره به این است که باید برای دیگران مفید بود و در این راه، از خودگذشتی کرد.
در هیچ مکان رام تسلی نتوان شد
زین بادیه خلقی به دل ریش گذشته‌ست
هوش مصنوعی: در هیچ جایی نمی‌توان به آرامش رسید، زیرا در این بیابان، افرادی هستند که دلشان پر از درد و غم شده است.
گر راه روی بر اثر اشک قدم زن
هستی‌ست خدنگی که ز هر کیش گذشته‌ست
هوش مصنوعی: اگر در مسیر اشک و غم قدم می‌زنی، مانند تیری هستی که از هر هدفی عبور کرده است.
شاید ز عدم گل کند آثار سراغی
از دشت، غبارِ همه‌کس پیش گذشته‌ست
هوش مصنوعی: شاید از عدم، نشانه‌هایی از گل پیدا شود؛ در حالی که همه افراد در دشت غبار گذشته خود نشانه دارند.
هر اشک که گل کرد ز ما و تو به راهی‌ست
این آبله‌ها بر سر یک نیش گذشته‌ست
هوش مصنوعی: هر اشکی که از ما و تو جاری شده، نشان‌دهنده‌ی رنج و غمی است که به نوعی در زندگی‌مان وجود دارد، و این رد پاهای غم، به نوعی بر سر یک زخم قدیمی است که هنوز اثرش باقی مانده است.
روز دو دگر نیز به کلفت سپری گیر
زین پیش هم اوقات به تشویش گذشته‌ست
هوش مصنوعی: در روزهای آینده نیز باید با دقت و احتیاط بیشتری رفتار کرد، زیرا در گذشته نیز لحظات مشوش و پر اضطرابی داشتیم.
شیخان همه آداب خرامند و لیکن
زین قافله‌ها یک‌دو قدم ریش گذشته‌ست
هوش مصنوعی: اصطلاح "شیخان" به معنای بزرگ‌ترها یا معلمان است که روش‌ها و آداب خاصی را دنبال می‌کنند. آن‌ها با وقار و آرامش در حرکت‌اند، اما در میان این جمع، تنها یک یا دو نفر هستند که تجربه و دانش بیشتری دارند و به نوعی راه را برای دیگران هموار کرده‌اند. به عبارت دیگر، در میان افرادی که ظاهراً حرفه‌ای و با دانش‌اند، تعداد کمی واقعاً این ویژگی‌ها را دارا هستند و از دیگران متمایزند.
آدم‌گری از ریش بیاموز که امروز
هر پشم ز صد خرس و بز و میش گذشته‌ست
هوش مصنوعی: آدم باید از ریش دیگران درس بگیرد، چون امروز هر یک تار موی او، حاکی از تجربه‌ها و داستان‌های بسیار است.
ای پیر خرف شرم کن از دعوی شوخی
عمری که کمش می‌شمری بیش گذشته‌ست
هوش مصنوعی: ای پیر عاقل، از ادعای شوخی‌ات شرم کن؛ عمر تو را که به حساب می‌آوری، دیگر مدت زیادی گذشته و چیزهای زیادی از دست رفته است.
زین بحر که دور است سلامت ز کنارش
آسوده همین کشتی درویش گذشته‌ست
هوش مصنوعی: در این دنیا که در آن امنیت و آرامش به دور است، همین کشتی ساده و بی‌ادعای درویش توانسته است از کناره‌های خطرناک عبور کند و به سلامت بگذرد.
سرمایه‌هوایی‌ست چه دنیا و چه عقبا
از هرچه نفس بگذرد از خویش گذشته‌ست
هوش مصنوعی: سرمایه‌ای که برای انسان ارزش دارد، همان نفس و روح است. این سرمایه نه تنها در دنیای مادی بلکه در آخرت نیز قابل توجه است. هر چیزی که از انسان عبور کند، در واقع از خود او گذشته است و اهمیت کمتری دارد.
بیدل به جهان گذران تا دم محشر
یک قافله آینده‌میندیش گذشته‌ست
هوش مصنوعی: تصور نکن که زندگی فقط به آنچه که گذشت مربوط می‌شود، زیرا تا زمانی که دنیا به پایان نرسیده، هنوز آینده‌ای وجود دارد که باید به آن توجه کرد.