گنجور

غزل شمارهٔ ۶۹۶

صاحب خلق حسن‌،‌ گلها به دامن داشته‌ست
چرب ‌و نرمی ‌درطبایع‌، ‌آب‌ و روغن داشته‌ست
با دل جمع آشنا شو از پریشانی برآ
در بهار نادمیدن دانه خرمن داشته‌ست
وصل‌خواهی زینهار از فکر راحت قطع‌ کن
وادی عشاق منزل نام رهزن داشته‌ست
بی‌نشانی همتان از هرچه‌گویی برترند
منظر این شاهبازان یک نشیمن داشته‌ست
آفت جانکاه دارد برگ و ساز اعتبار
شمع ‌از پهلوی‌ چرب‌ خویش دشمن داشته‌ست
زیرگردون ‌سود و سودای ‌همه با گردش است
این دکان‌، سنگ ترازو در فلاخن داشته‌ست
داغم از زیر و بم ساز خیال آهنگ عشق
هم خودش‌می‌فهمدآن‌حرفی‌که‌با من‌داشته‌ست
کاروان عمر را یک نقش پا دنباله نیست
شوخی رفتار ما، بی‌رشته سوزن داشته‌ست
چیست مغروری ز فکرخویش غافل زبستن
ازگریبان آنکه سر برداشت گردن داشته‌ست
جا‌ن‌کنی در عجز و طاقت ناگزیر آدمی‌ست
از نگین تا قبر، این فرهادکندن داشته‌ست
همت عیش و الم بر دل مبندید از ثبات
هرچه دارد خانهٔ آیینه رفتن داشته‌ست
آتش افتاده‌ست بیدل در قفای کاروان
گلشن ما آنچه دارد باب‌ گلخن داشته‌ست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صاحب خلق حسن‌،‌ گلها به دامن داشته‌ست
چرب ‌و نرمی ‌درطبایع‌، ‌آب‌ و روغن داشته‌ست
هوش مصنوعی: خالق زیبایی‌ها، همچون گلی لطیف و نازک است که طبیعتش نرم و دلپذیر است و مانند آب و روغن در کنار هم، با هم زندگی می‌کند.
با دل جمع آشنا شو از پریشانی برآ
در بهار نادمیدن دانه خرمن داشته‌ست
هوش مصنوعی: با دلی آرام و مطمئن با دیگران ارتباط برقرار کن. از غم و سردرگمی خود رهایی یاب و در فصل بهار، از داشتن دستاوردها و محصولاتی که به ثمر نشسته‌اند، ناامید نباش.
وصل‌خواهی زینهار از فکر راحت قطع‌ کن
وادی عشاق منزل نام رهزن داشته‌ست
هوش مصنوعی: اگر به عشق و وصال علاقه‌مندی، باید از فکر کردن به راحتی و آسایش خود دوری کنی، زیرا در مسیر عشق، منزل‌گاه‌ها و موانع فراوانی وجود دارد که ممکن است به عنوان مانع و راهزن عمل کنند.
بی‌نشانی همتان از هرچه‌گویی برترند
منظر این شاهبازان یک نشیمن داشته‌ست
هوش مصنوعی: هر چه سخن درباره‌ی شما بگویم، باز هم نمی‌تواند شما را به خوبی معرفی کند. این پرنده‌های بلندپرواز، تنها یک خانه دارند.
آفت جانکاه دارد برگ و ساز اعتبار
شمع ‌از پهلوی‌ چرب‌ خویش دشمن داشته‌ست
هوش مصنوعی: برگ و ساز شمع برای خود از دشمنانی که در کنارشان هستند آسیب‌های جدی دارند.
زیرگردون ‌سود و سودای ‌همه با گردش است
این دکان‌، سنگ ترازو در فلاخن داشته‌ست
هوش مصنوعی: در دنیا، تمام منافع و آرزوها به نوعی به یکدیگر وابسته هستند. این مغازه که در آن داد و ستد می‌شود، ابزاری برای اندازه‌گیری و سنجش دارد که همیشه تحت تأثیر تغییرات و نوسانات قرار می‌گیرد.
داغم از زیر و بم ساز خیال آهنگ عشق
هم خودش‌می‌فهمدآن‌حرفی‌که‌با من‌داشته‌ست
هوش مصنوعی: من از تنش‌های درونی و احساسات پیچیده‌ام ناراحتم، اما احساسات عشق خود به خوبی از زوایای مختلفش درک می‌شوند؛ همانطور که خودم هم می‌دانم چه احساسی با من دارد.
کاروان عمر را یک نقش پا دنباله نیست
شوخی رفتار ما، بی‌رشته سوزن داشته‌ست
هوش مصنوعی: زندگی مانند کاروانی است که فقط یک ردپا از آن باقی می‌ماند و هیچ دنباله‌ای ندارد. رفتارهای ما مانند بازی است و مثل سوزن بی‌رشته‌ای می‌ماند که هیچ اتصالی به آن ندارد.
چیست مغروری ز فکرخویش غافل زبستن
ازگریبان آنکه سر برداشت گردن داشته‌ست
هوش مصنوعی: چه چیزی تو را مغرور کرده است؟ آیا از فکر و اندیشه خود غافل شده‌ای؟ در حالی که باید از گریبان کسی که سرش را بالا برده و گردن کشیده است، بفهمی که چه اتفاقی در حال وقوع است.
جا‌ن‌کنی در عجز و طاقت ناگزیر آدمی‌ست
از نگین تا قبر، این فرهادکندن داشته‌ست
هوش مصنوعی: انسان از لحظه‌ای که به دنیا می‌آید تا زمانی که می‌میرد، در تلاش و زحمت است. او به مانند فرهاد که برای رسیدن به هدفش سختی‌ها را تحمل می‌کند، مجبور است بر مشکلات فائق آید.
همت عیش و الم بر دل مبندید از ثبات
هرچه دارد خانهٔ آیینه رفتن داشته‌ست
هوش مصنوعی: به خود سخت نگیرید و از لذت‌های زندگی غافل نشوید، زیرا هر چیزی که در دل دارید و به ثبات آن فکر می‌کنید، ممکن است همچون یک خانهٔ آینه‌ای باشد که هر لحظه در حال تغییر و رفتن است.
آتش افتاده‌ست بیدل در قفای کاروان
گلشن ما آنچه دارد باب‌ گلخن داشته‌ست
هوش مصنوعی: بیدل در پشت کاروان گلشن دچار آتش و اضطراب شده است. آنچه که ما داریم، به نوعی از دلایل و بسترهای این وضعیت نشأت گرفته است.