غزل شمارهٔ ۶۹۴
عجز ما چندین غبار از هرکمین برداشتهست
آسمان را هم که میبینی زمین برداشتهست
حق سعی ریشه بسیار است بر نخل بلند
پای درگل رفته ما را اینچنین برداشتهست
کوشش بیهوده خلقی را به کلفت غوطه داد
موج در خورد تلاش، از بحر، چین برداشتهست
تا نفس زد تخم خواب ریشهها گردید تلخ
دل جهانی را به فریاد حزین برداشتهست
برحلاوت دوستان یک چشم عبرت وا نکرد
این همه زخمی که موم از انگبین برداشتهست
بیش ازین تاب گرانیهای دل مقدور نیست
ناله دارد کوه تا نامم نگین برداشتهست
بیگرانی نیست تکلیفی که دارد سرنوشت
پشت ابرو هم خم از بار جبین برداشتهست
سعی ما چون شمع رفت آخر به تاراج عرق
نخل باغ ناتوانیها همین برداشتهست
سایه بودیم این زمان خورشید گردونیم و بس
نیستی ما را چه مقدار از زمین برداشتهست
بیدل از افلاس ما رز جنون پوشیده نیست
دست کوته تا گریبان آستین برداشتهست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عجز ما چندین غبار از هرکمین برداشتهست
آسمان را هم که میبینی زمین برداشتهست
هوش مصنوعی: ناتوانی ما باعث شده است که بسیاری از مشکلات و غبارها از اطرافمان پاک شود. آسمان هم که مشاهده میکنی، گویی زمین را از روی خود برداشته است.
حق سعی ریشه بسیار است بر نخل بلند
پای درگل رفته ما را اینچنین برداشتهست
هوش مصنوعی: این سخن درباره اهمیت تلاش و کوشش است؛ مانند درخت نخیلی که ریشههایش عمیق در خاک است و او را مستحکم نگه داشته، نشان از تلاشی است که ما را به ارتفاع و موفقیت بالا میبرد. تلاش و کوشش میتواند ما را از موانع و دشواریها عبور دهد و به سعادت و پیشرفت برساند.
کوشش بیهوده خلقی را به کلفت غوطه داد
موج در خورد تلاش، از بحر، چین برداشتهست
هوش مصنوعی: تلاش بیفایده برخی از مردم مانند تلاشی است که در عمق دریا غرق میشود؛ از دل دریا تنها امواج و چینهایی باقی میمانند و هیچ نتیجهای از آن تلاش به دست نمیآید.
تا نفس زد تخم خواب ریشهها گردید تلخ
دل جهانی را به فریاد حزین برداشتهست
هوش مصنوعی: زمانی که خواب به سراغ میآید، مشکلات و تلخیهای زندگی مانند تخم در دل ریشهدار میشوند و این درد و غم حتی به دل جهانیان نیز منتقل میشود.
برحلاوت دوستان یک چشم عبرت وا نکرد
این همه زخمی که موم از انگبین برداشتهست
هوش مصنوعی: دوستان در زندگی شیرینیهایی دارند، اما فردی هیچ نگاهی به این موضوع نینداخته و حتی از زخمهایی که تجربه کرده، عبرتی نیاموخته است.
بیش ازین تاب گرانیهای دل مقدور نیست
ناله دارد کوه تا نامم نگین برداشتهست
هوش مصنوعی: دیگر تحمل فشارها و غمهای دل برایم ممکن نیست. کوه هم از شدت دلتنگی و اندوه به زاری درآمده است، چون نام من را به یاد آورده است.
بیگرانی نیست تکلیفی که دارد سرنوشت
پشت ابرو هم خم از بار جبین برداشتهست
هوش مصنوعی: بدون آرامش و آسودگی، سرنوشت مسئولیتی را بر عهده دارد که نشان میدهد بار سنگینی بر دوش دارد، حتی چهرهاش هم از این فشار تحت تأثیر قرار گرفته است.
سعی ما چون شمع رفت آخر به تاراج عرق
نخل باغ ناتوانیها همین برداشتهست
هوش مصنوعی: تلاش ما همانند شمعی است که در نهایت به نابودی میرسد و درد و رنجهای زندگی تنها حاصل این ناتوانیهاست.
سایه بودیم این زمان خورشید گردونیم و بس
نیستی ما را چه مقدار از زمین برداشتهست
هوش مصنوعی: ما در این زمان تنها مانند سایهای هستیم و به جز این، چیزی از ما نیست. چه میزان از زمین ما را جدا کرده است؟
بیدل از افلاس ما رز جنون پوشیده نیست
دست کوته تا گریبان آستین برداشتهست
هوش مصنوعی: بیدل از فقر و تنگدستی ما باخبر است، هرچند که دست ما به علت فقر، کوتاه است، اما همچنان دلنگرانیها و آرزوهای بزرگی داریم که ناشی از عشق و جنونمان است.

بیدل دهلوی