غزل شمارهٔ ۶۹۳
تنها نه ذره دقت اظهار داشتهست
خورشید نیز آینه درکار داشتهست
دل غرهٔ چه عیش نشیندکه زیرچرخ
گوهر شکست و آینه زنگار داشتهست
تنزیه در صنایع آثار دهر نیست
این شیشهگر حقیقت گل کار داشتهست
در ششجهت تنیدن آهنگ حیرتیست
قانون درد دل چقدر تار داشتهست
آگاه نیست هیچکس از نشئهٔ حضور
حیرت هزار ساغر سرشار داشتهست
نقش نگار خانهٔ دل جز خیال نیست
آیینه هرچه دارد از آن عار داشتهست
ای از جنون جهل تن آسانی آرزوست
هوشی کهسایه را کهنگونسار داشتهست
قد دو تاست حلقهٔ چندین سجود ناز
گویا سراغی از در دلدار داشتهست
هرچند داغگشت دل و دیده خونگریست
آگه نشدکه عشق چه آزار داشتهست
بیدل تو اندکی گره دل گشاده کن
کاین نوغزل چهصنعت اسرار داشتهست
غزل شمارهٔ ۶۹۲: سخت جانی از من محزون که باور داشتهستغزل شمارهٔ ۶۹۴: عجز ما چندین غبار از هرکمین برداشتهست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تنها نه ذره دقت اظهار داشتهست
خورشید نیز آینه درکار داشتهست
هوش مصنوعی: تنها ذرهای از دقت و توجه کافی است تا خورشید نیز از آینه برای درخشش و تجلی خود بهره ببرد.
دل غرهٔ چه عیش نشیندکه زیرچرخ
گوهر شکست و آینه زنگار داشتهست
هوش مصنوعی: دل خوش نکرده که زندگی چه لذتهایی دارد، زیرا که زیر آسمان، گوهرها شکسته و آینهها کدر و زنگ زدهاند.
تنزیه در صنایع آثار دهر نیست
این شیشهگر حقیقت گل کار داشتهست
هوش مصنوعی: این دنیا و پدیدههای آن، نقص و عیب دارند و نمیتوانند به طور کامل بیعیب باشند. اما خالق اصلی و حقیقتی که آنها را خلق کرده، کیفیت خاصی داشته و در آفرینش خود از کمال و زیبایی استفاده کرده است.
در ششجهت تنیدن آهنگ حیرتیست
قانون درد دل چقدر تار داشتهست
هوش مصنوعی: در هر جهت و شکلی، احساس شگفتی و حیرت وجود دارد. قانون دلسوزی و درد درونی چقدر پیچیدگی و راز دارد.
آگاه نیست هیچکس از نشئهٔ حضور
حیرت هزار ساغر سرشار داشتهست
هوش مصنوعی: هیچکس از حالت شگفتانگیز و وجد عمیق ناشی از حضور واقعی آگاه نیست، مانند اینکه هزار جام پر از شادی و نشاط وجود دارد.
نقش نگار خانهٔ دل جز خیال نیست
آیینه هرچه دارد از آن عار داشتهست
هوش مصنوعی: تصویرهایی که در قلب انسان نقش میبندد، تنها خیالی بیش نیستند. آینه هم هر چیزی که در خود دارد، از واقعیت دور است و به نوعی از آن خجالت میکشد.
ای از جنون جهل تن آسانی آرزوست
هوشی کهسایه را کهنگونسار داشتهست
هوش مصنوعی: ای کسی که به دلیل نادانی و سادگی خود در آرامش به سر میبری، تو که مانند سایهای از یک ددرخت نازک و بیثبات بر زمین افتادهای، درک نکردهای که زندگیات از اساس نااستوار است.
قد دو تاست حلقهٔ چندین سجود ناز
گویا سراغی از در دلدار داشتهست
هوش مصنوعی: حلقهای که بر زمین قرار دارد، نشاندهندهی زانوهایی است که به خاطر سجود و عبادت خدا فرود آمدهاند. بهنظر میرسد این حلقه به طریقی از محبت و عشق به محبوبی در دل صحبت میکند و نشاندهندهی ارتباطی عمیق با معشوق است.
هرچند داغگشت دل و دیده خونگریست
آگه نشدکه عشق چه آزار داشتهست
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دل و دیدهام از درد و غم پُر شده و اشک میریزم، همچنان نمیدانم که عشق چه آزارهایی به من رسانده است.
بیدل تو اندکی گره دل گشاده کن
کاین نوغزل چهصنعت اسرار داشتهست
هوش مصنوعی: بیدل، کمی از دل خود را باز کن تا بتوانیم بفهمیم این شعر جدید چه رازهایی در خود دارد.

بیدل دهلوی