گنجور

غزل شمارهٔ ۶۸

پرتو آهی ز جیبت‌گل نکرد ای دل چرا
همچو شمع‌کشته‌بی‌نوری درین‌محفل چرا
مشت‌خون خود چوگل باید به‌روی خویش ریخت
بی‌ادب آلوده‌سازی دامن قاتل چرا
خاک صد صحرا زدی آب از عرقهای تلاش
راه جولان هوس‌کامی نکردی‌گل چرا
منزلت عرض حضوراست ومقامت اوج قرب
نور خورشیدی به خاک تیره ای مایل چرا
سعی آرامت قفس فرسودة ابرام‌کرد
سر نمی‌دزدی زمانی در پر بسمل چرا
چون سلیمان هم‌گره بر باد نتوانست زد
ای حباب این سرکشی بر عمر مستعجل چرا
نیست از جیب تو بیرون‌گوهر مقصود تو
بی‌خبر سر می‌زنی چون موج بر ساحل چرا
جلوه‌گاه حسن معنی خلوت لفظ است و بس
طالب لیلی نشیند غافل ازمحمل چرا
تا به‌کی بی‌مدعا چون شمع باید رفتنت
جادهٔ خود را نسازی محو در منزل چرا
بر دو عالم هر مژه برهم زدن خط می‌کشی
نیست یک‌دم نقش خویش از صفحه‌ات زایل چرا
جود اگر در معرض احسان تغافل پیشه نیست
می‌درد حاجت گریبان از لب سایل چرا
گوهر عرض حباب آیینه‌دار حیرت است
ای طلسم دل عبث‌گل‌کرده‌ای بیدل چرا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پرتو آهی ز جیبت‌گل نکرد ای دل چرا
همچو شمع‌کشته‌بی‌نوری درین‌محفل چرا
هوش مصنوعی: چرا ای دل، با اینکه آهی از دل برمی‌آید، در این جمع بی‌نور و خاموشی مانند شمعی که خاموش شده‌ای، زندگی را بی‌حالت و بی‌اثر سپری می‌کنی؟
مشت‌خون خود چوگل باید به‌روی خویش ریخت
بی‌ادب آلوده‌سازی دامن قاتل چرا
هوش مصنوعی: انسان باید زخم‌های خود را به عنوان نشانه‌ای از تجربه و آسیب‌دیدگی نشان دهد و نیازی به پنهان کردن آن‌ها نیست. چرا باید با زشت‌کردن خود، به کسانی که ما را آسیب زده‌اند، اجازه دهیم که پاکی و بی‌گناهی ما را آلوده کنند؟
خاک صد صحرا زدی آب از عرقهای تلاش
راه جولان هوس‌کامی نکردی‌گل چرا
هوش مصنوعی: شما با تلاش و کوشش خود، به اندازه صد صحرا خاک را زیر پا گذاشته‌اید و از عرق‌ریزی خود آب برداشتید، اما چرا در این مسیر به خواسته‌ها و آرزوهای خود نرسیده‌اید؟
منزلت عرض حضوراست ومقامت اوج قرب
نور خورشیدی به خاک تیره ای مایل چرا
هوش مصنوعی: جایگاه تو در دستان و نزدیکی به هدفی والاست، اما جایگاه تو تحت تأثیر زمین تیره و غم‌انگیز قرار دارد. چرا باید به این پایین توجه کنی در حالی که می‌توانی به اوج‌های درخشان دست یابی؟
سعی آرامت قفس فرسودة ابرام‌کرد
سر نمی‌دزدی زمانی در پر بسمل چرا
هوش مصنوعی: تلاش تو باعث شده که قفس فرسوده‌ی اراده‌ات تنگ‌تر شود. چرا که در این لحظه هم نمی‌خواهی پرواز کنی و آزاد باشی، حتی وقتی در حال نابودی هستی.
چون سلیمان هم‌گره بر باد نتوانست زد
ای حباب این سرکشی بر عمر مستعجل چرا
هوش مصنوعی: اگر سلیمان نیز نتوانست بر باد گره بزند، پس ای حباب، چرا این همه سرکشی و خودرایی در عمر کوتاهت داری؟
نیست از جیب تو بیرون‌گوهر مقصود تو
بی‌خبر سر می‌زنی چون موج بر ساحل چرا
هوش مصنوعی: گوهری که به دنبالش هستی، از جیب تو خارج نشده است. چرا بدون آگاهی و هدف مانند موجی که بر ساحل می‌زند، سر می‌زنی؟
جلوه‌گاه حسن معنی خلوت لفظ است و بس
طالب لیلی نشیند غافل ازمحمل چرا
هوش مصنوعی: زیبایی واقعی در سکوت و خلوت کلمات و معانی نهفته است. کسانی که به دنبال عشق و زیبایی هستند، باید از آنچه که در ظاهر وجود دارد غافل نشوند و به عمق مطالب توجه کنند.
تا به‌کی بی‌مدعا چون شمع باید رفتنت
جادهٔ خود را نسازی محو در منزل چرا
هوش مصنوعی: تا کی می‌خواهی بی‌ادعا و خاموش مانند شمع باشی؟ چرا جاده زندگی‌ات را نساخته‌ای و در مسیر خود محو و ناپیدا شده‌ای؟
بر دو عالم هر مژه برهم زدن خط می‌کشی
نیست یک‌دم نقش خویش از صفحه‌ات زایل چرا
هوش مصنوعی: با هر بار پلک زدن در این جهان، تو چیزی را رقم می‌زنی. چرا هرگز تصویر خود را از صفحه‌ی زندگی‌ات محو نمی‌کنی؟
جود اگر در معرض احسان تغافل پیشه نیست
می‌درد حاجت گریبان از لب سایل چرا
هوش مصنوعی: اگر سخاوت و generosity در اوج خود باشد، نیازی به تظاهر به لطف و نیکی نیست؛ پس چرا نیازمند از دستان سائل باید انتظار داشته باشد که او درخواست کند؟
گوهر عرض حباب آیینه‌دار حیرت است
ای طلسم دل عبث‌گل‌کرده‌ای بیدل چرا
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و حیرت در زندگی اشاره می‌کند. گوهرهای پنهان در دل انسان شبیه حباب‌های روی آب هستند که در یک آئینه زیبا منعکس می‌شوند. او از معشوق یا دلی دلشکسته می‌پرسد که چرا به چیزهای بی‌مورد دل بسته‌ای و به جای آن به عمق و زیبایی‌های درون توجه نمی‌کنی. در اینجا، شاعر به نوعی دعوت به فکر کردن و توجه به ارزش‌های واقعی در زندگی دارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1390/01/16 00:04
فهیم

اولا از زحمت کشی شما اخلاصمندان ابوالمعانی بیدل
از جان دل متشکر هستم
کار بسیار مقبول و عالی
در مقطع بیت
ای طلسم دل عبث گل کرده ای بیدل جرا
به جای
ای طلبم دل اصلاح گردد
تشکر