غزل شمارهٔ ۶۴
شور جنون در قفسی با همه بیگانه برآ
یک دو نفس ناله شو و از دل دیوانه برآ
تاب و تب سُبحه بهل، رشتهٔ زنّار گسل
قطرهٔ می! جوش زن و برخط پیمانه برآ
اشک کشد تا به کجا ساغر ناموس حیا
شیشه به بازار شکن، اندکی از خانه برآ
چون نفس از الفت دل پای تو فرسود به گل
ریشهٔ وحشت ثمری از قفس دانه برآ
چرخ کلید در دل وقف جهادت نکند
ارّه صفت گو دمِ تیغت همه دندانه برآ
نیست خراباتجنون عرصهٔ جولان فنون
لغزش مستانه خوش است آبله پیمانه برآ
کرده فسون نفست، غرهٔ عشق وهوست
دود چراغیکه نهای از دل پروانه برآ
تا ز خودتنیست خبر درتهخاکست نظر
یک مژه برخویشگشاگنج زویرانه برآ
ما ومن عالمدون جملهفریب است وفسون
رو به در خواب زن ازکلفت افسانه برآ
بیدل ازافسونگریات خرسوبز آدمنشود
چنگ به هرریش مزن ازهوس شانه برآ
غزل شمارهٔ ۶۳: با دلِ آسوده از تشویشِ آب و نان برآغزل شمارهٔ ۶۵: بیا تا دیکنیم امروز فردای قیامت را
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.