گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴

شور جنون در قفسی با همه بیگانه برآ
یک دو نفس ناله شو و از دل دیوانه برآ
تاب و تب سُبحه بهل‌، رشتهٔ زنّار گسل
قطرهٔ می! جوش زن و برخط پیمانه‌ برآ
اشک‌ کشد تا به‌ کجا ساغر ناموس حیا
شیشه به بازار شکن‌، اندکی از خانه برآ
چون نفس از الفت دل پای تو فرسود به گل
ریشهٔ وحشت ثمری از قفس دانه برآ
چرخ‌ کلید در دل وقف جهادت نکند
ارّه صفت‌ گو دمِ تیغت همه دندانه برآ
نیست خرابات‌جنون عرصهٔ جولان فنون
لغزش مستانه خوش است آبله پیمانه برآ
کرده فسون نفست‌، غرهٔ عشق وهوست
دود چراغی‌که نه‌ای از دل پروانه برآ
تا ز خودت‌نیست خبر درته‌خاکست نظر
یک مژه برخویش‌گشاگنج زویرانه برآ
ما ومن عالم‌دون جمله‌فریب است وفسون
رو به در خواب زن ازکلفت افسانه برآ
بیدل ازافسونگری‌ات خرس‌وبز آدم‌نشود
چنگ به هرریش مزن ازهوس شانه برآ

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شور جنون در قفسی با همه بیگانه برآ
یک دو نفس ناله شو و از دل دیوانه برآ
هوش مصنوعی: در دل یک قفس، شور و هیجان دیوانه‌ای به پا شده است که همه چیز برایش غریبه است. او باید یک یا دو بار ناله‌ای بزند و از عمق وجودش، احساساتش را به نمایش بگذارد.
تاب و تب سُبحه بهل‌، رشتهٔ زنّار گسل
قطرهٔ می! جوش زن و برخط پیمانه‌ برآ
هوش مصنوعی: سُبحه را به آرامی رها کن و رشته‌ای که دور کمر است رها کن تا قطره‌ای از می بریزد! شروع کن به جوشیدن و از پیمانه بیرون بیا!
اشک‌ کشد تا به‌ کجا ساغر ناموس حیا
شیشه به بازار شکن‌، اندکی از خانه برآ
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف وضعیتی پرداخته که در آن فردی در حال تجربه یک درد عمیق و ناراحتی است. او به طور نمادین اشک می‌ریزد، که نشان‌دهنده‌ی احساسات و حیا است. در عین حال، اشاره‌ای به شکنندگی و آسیب‌پذیری وجود دارد، گویی که شیشه‌ای در بازار ممکن است به راحتی شکسته شود. این احساسات و حالتها منجر به خروج فرد از فضای امن و آرامی که دارد، می‌شود.
چون نفس از الفت دل پای تو فرسود به گل
ریشهٔ وحشت ثمری از قفس دانه برآ
هوش مصنوعی: وقتی که عشق و محبت دل را خسته کند، ترس و وحشت ریشه‌دار می‌شود و در نتیجه چیزی از قفس وجودی‌ام بیرون نمی‌آید.
چرخ‌ کلید در دل وقف جهادت نکند
ارّه صفت‌ گو دمِ تیغت همه دندانه برآ
هوش مصنوعی: اگر چرخ روزگار در دل، مانع جهاد تو شود، مانند اره‌ای که شکاف ایجاد می‌کند، پس دمِ تیغت همه دندانه و برش‌دار خواهد بود.
نیست خرابات‌جنون عرصهٔ جولان فنون
لغزش مستانه خوش است آبله پیمانه برآ
هوش مصنوعی: خرابات جنون جایگاه نمایش مهارت‌های مستانه نیست؛ دل‌نشین است که وقتی پیمانه می‌شکند، نشانه‌ای از سرخوشی و بی‌خیالی باشد.
کرده فسون نفست‌، غرهٔ عشق وهوست
دود چراغی‌که نه‌ای از دل پروانه برآ
هوش مصنوعی: تو با جادو و جذابیت خود، در عشق و هوای خود غرق شده‌ای، همچون دودی از چراغی که پروانه‌ها به خاطرش از دلشان بیرون نمی‌آیند.
تا ز خودت‌نیست خبر درته‌خاکست نظر
یک مژه برخویش‌گشاگنج زویرانه برآ
هوش مصنوعی: تا زمانی که از خودت خبر نداری، یک نگاه به خاک و خاکسترت بینداز. به آرامی یک مژه را برهم بزن و گنجی را که در زیر این ویرانی نهفته است، آشکار کن.
ما ومن عالم‌دون جمله‌فریب است وفسون
رو به در خواب زن ازکلفت افسانه برآ
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی اشاره شده که دنیای ما و آنچه در آن می‌بینیم، واقعیتی فریبنده و گمراه‌کننده است. بهتر است از این دنیا دوری کرده و به خواب برویم تا از افسانه‌ها و توهمات این دنیای شگفت‌انگیز رها شویم.
بیدل ازافسونگری‌ات خرس‌وبز آدم‌نشود
چنگ به هرریش مزن ازهوس شانه برآ
هوش مصنوعی: دل‌باختگی به جادوگری و افسون تو، هیچ مخلوقی را نجات نمی‌دهد. پس از هوس و شوق، به هر چیز چنگ نزن و از عشق خود ابراز نکن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۴ به خوانش عندلیب