غزل شمارهٔ ۶۳۰
همت چه برفرازد از شرم فقر ما دست
عریان تنی لباسیم کو آستین کجا دست
بیانفعالی از ما ناموس آبرو برد
تا جبهه بیعرق شد شستیم از حیادست
هرجا لب سؤالی شد بر در طمع باز
دیگر به هم نیاید چونکاسهٔگد دست
قدر غنا چه داند ذلتپرست حاجت
برپشت خود سوار است از وضع التجادست
یاران هزار دعوی از لاف پیش بردند
از اتفاق با لب طرح است در صدا دست
گردون ناپشیمان مغلوب هیچکس نیست
سودن مگر بیازد بر دست آسیا دست
ای صحبت ازدل تنگ تهمت نصیب شبنم
این عقده گرگشودی تا آسمان گشا دست
چاک لباس مجنون خط میکشد به صحرا
اینجا هزار دامن خفتهست جیب تا دست
تغییر رنگ فطرت بیننگ سیلیی نیست
روز سیاه دارد درکسوت حنا دست
دریوزهٔ طراوت یمنی ندارد اینجا
چون نخل عالمی را شد خشک بر هوا دست
بر قطع زندگانی مشکل توان جدا کرد
از دامن هوسها، این صدهزار پا، دست
رعنایی تجما، مست خراش دلهاست
هرگاه پنجه یازبد، شد ناخنآزما دست
حرصحصول مطلب، بینشئهٔجنون نیست
از لب دو گام پیش است در عرصهٔ دعا دست
از دستگیری غیر در خاک خفتن اولیست
همچون چنار یارب روید ز دست ما دست
حیف است سعی همت خفتکش گل و مل
بایدکشید از این باغ، یا دامن تو، یا، دست
بیدل درپن بیابان خلقی به عجز فرسود
چون نقشپا قستیم ما هم به پرپا دست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همت چه برفرازد از شرم فقر ما دست
عریان تنی لباسیم کو آستین کجا دست
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس شرم و ناچیزی میپردازد که از فقر و نداشتن چیزی بر دل مینشیند. شاعر از سختیهای زندگی و بیبضاعتی خود سخن میگوید و میپرسد که کجا میتواند دستی برای کمک پیدا کند، در حالی که خود در تنگنا قرار دارد و از دیگران درخواست یاری میکند. اشاره به عدم توانایی در برآورده کردن نیازهای اساسی و آرزوهای بزرگ است.
بیانفعالی از ما ناموس آبرو برد
تا جبهه بیعرق شد شستیم از حیادست
هوش مصنوعی: بیعملی و بیتوجهی ما باعث شد که آبرو و شرفمان آسیب ببیند، تا جایی که جبهه و میدان جنگ بیتلاش و زحمت شد و ما از شرم و غیرت، خود را کنار کشیدیم.
هرجا لب سؤالی شد بر در طمع باز
دیگر به هم نیاید چونکاسهٔگد دست
هوش مصنوعی: هر جا که سوالی پیش بیاید و امیدی برای پاسخ وجود داشته باشد، دیگر نمیتوان آن را مانند کاسهای که در دست گدایی است، به راحتی کنار گذاشت.
قدر غنا چه داند ذلتپرست حاجت
برپشت خود سوار است از وضع التجادست
هوش مصنوعی: کسی که ذلت و خواری را برمیگزیند، هیچگاه ارزش و مقام ثروت و توانگری را درک نمیکند؛ او به گونهای است که نیازهایش را بر دوش خود حمل میکند و این ناتوانیاش از حال و وضعیتش پیداست.
یاران هزار دعوی از لاف پیش بردند
از اتفاق با لب طرح است در صدا دست
هوش مصنوعی: دوستان زیادی ادعاهای بزرگ و بیاساسی را مطرح کردند، اما در واقع، به خاطر یک هماهنگی خاصی، صدای من به طور طبیعی از لبهایم به گوش میرسد.
گردون ناپشیمان مغلوب هیچکس نیست
سودن مگر بیازد بر دست آسیا دست
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ چیزی نمیتواند از چنگ گردون (سرنوشت یا تقدیر) بگریزد و مغلوب شود، مگر اینکه خود فرد از روی اراده و تلاش به دست آورد و مثل دانه در آرد آسیا شود.
ای صحبت ازدل تنگ تهمت نصیب شبنم
این عقده گرگشودی تا آسمان گشا دست
هوش مصنوعی: این بیت به بیان احساسات عمیق و درونی افراد پرداخته است. شاعر به نقل از دل تنگ خود به صحبت میپردازد و به نوعی درخواستی از شبنم دارد. او از شبنم میخواهد که اگر این قفل دلش گشوده شود، نهایتاً به آسمان و مرتبه بالاتری راه یابد. این به معنای آرزوی رهایی و رسیدن به آرامش و آسودگی در زندگی است.
چاک لباس مجنون خط میکشد به صحرا
اینجا هزار دامن خفتهست جیب تا دست
هوش مصنوعی: لباس مجنون از دوخت منفصل شده و در صحرا رها شده، جایی که هزار دامن دیگر به خواب رفتهاند و جیبی در آنجا وجود دارد که تا دست میرسد.
تغییر رنگ فطرت بیننگ سیلیی نیست
روز سیاه دارد درکسوت حنا دست
هوش مصنوعی: تغییر رنگ فطرت نشاندهنده این است که کسی نمیتواند خیلی راحت خود را از ذات و طبیعت واقعیاش دور کند. حتی اگر در ظاهر خود را تغییر دهد، در باطن و در روزهای سخت، حقیقت او نمایان خواهد شد.
دریوزهٔ طراوت یمنی ندارد اینجا
چون نخل عالمی را شد خشک بر هوا دست
هوش مصنوعی: در اینجا، نشاط و سرزندگی خاصی وجود ندارد و مانند نخلهای خشک که در هوای گرم بدون آب باقی ماندهاند، زندگی نیز در این مکان کمرنگ و بیرمق است.
بر قطع زندگانی مشکل توان جدا کرد
از دامن هوسها، این صدهزار پا، دست
هوش مصنوعی: قطع زندگی کار آسانی نیست و نمیتوان به راحتی از آرزوها و هوسها دل کند. تنوع خواستهها و تمایلات بسیار زیاد است و کنار گذاشتن آنها دشوار میباشد.
رعنایی تجما، مست خراش دلهاست
هرگاه پنجه یازبد، شد ناخنآزما دست
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت یک معشوق اشاره دارد که با ناز و دلبری خود، دلها را تسخیر میکند. هرگاه دست او به نمایش گذاشته شود، زیبایی و زخم دلها را در دلها باقی میگذارد. به نوعی، این معشوق با حرکات و جلوهگریهایش، عشق و احساسات را تحت تأثیر قرار میدهد.
حرصحصول مطلب، بینشئهٔجنون نیست
از لب دو گام پیش است در عرصهٔ دعا دست
هوش مصنوعی: حرص و طمع برای رسیدن به هدف، بدون نشئه و حالت جنونآور ممکن نیست؛ زیرا تنها دو گام پیش از آن در زمینه دعا و خواستهها قرار دارد.
از دستگیری غیر در خاک خفتن اولیست
همچون چنار یارب روید ز دست ما دست
هوش مصنوعی: کمک گرفتن از دیگران و وابسته بودن به آنها، بهتر است در حالت خواب و بیتحرکی بماند، مانند درخت چنار که اگر از دست ما بیفتد، امیدی به رشد و نمو ندارد.
حیف است سعی همت خفتکش گل و مل
بایدکشید از این باغ، یا دامن تو، یا، دست
هوش مصنوعی: سعی و تلاش و همت در این باغ، یا باید به ثمر برسد یا باید از آنجا جدا شوی. وقت خواب و راحت است و باید حرکت کرد، زیرا درختان و گلها به خواب میرفتند. بنابراین، یا باید دستی را که در اختیارت است، به کار بگیری یا از دامن این باغ دور شوی.
بیدل درپن بیابان خلقی به عجز فرسود
چون نقشپا قستیم ما هم به پرپا دست
هوش مصنوعی: در دل بیابان، افرادی به خاطر ناتوانی و استیصال ناتوان شدهاند، درست مانند ردپایی که بر روی زمین باقی مانده است. ما نیز با شتاب و انرژی به حرکت خود ادامه میدهیم.
حاشیه ها
1398/04/29 08:06
Revival
این شعر رو خیلی بد نوشتید و پر از غلط،حیفه واقعا شعر ب این زیبایی....
کاسه گد....کاسه ی گدا
درپن...درین
قستیم....شکستیم
پرپا...زیر پا

بیدل دهلوی