غزل شمارهٔ ۶۲۹
نقاش ازل تا کمر مو کمران بست
تصویر میانت به همان موی میان بست
از غیرت نازست که آن حسن جهانتاب
واگرد نقاب ازرخ و برچشم جهان بست
شهرتطلبان! غرهٔ اقبال مباشید
سرهاست در اینجا که بلندی به سنان بست
سامان کمال آن همه بر خویش مچینید
انبوهی هر جنسکه دیدیم دکان بست
منسوب کجان معتمد امن نشاید
زآن تیر بیندیشکه خود را بهکمان بست
ترک طلب روزی از آدم چه خیال است
گندم نتوانست لب از حسرت نان بست
مردیم وزتشویش تعلق نگسستیم
بر آدم بیچاره که افسار خران بست؟
چون سبحه جهانیبه نفسکلفت دل چید
هرجاگرهی بود براین رشته میان بست
هر موج در این بحر هوسگاه حبابیست
پنسان همهکس دل به جهانگذران بست
کس محرم فریاد نفسسوختگان نیست
شمع از چه درین بزم به هر عضو زبان بست
عمریست ز هر کوچه بلند است غبارم
بیداد نگاه که بر این سرمه فغان بست
بیدل همه تن عبرتم از کلفت هستی
جز چشم ز تصویر غبارم نتوان بست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نقاش ازل تا کمر مو کمران بست
تصویر میانت به همان موی میان بست
هوش مصنوعی: نقاشی که از ابتدا وجود داشته، موی کمرکشان را به تصویر کشیده و تصویر تو را هم به همان نوع موی میانش ترسیم کرده است.
از غیرت نازست که آن حسن جهانتاب
واگرد نقاب ازرخ و برچشم جهان بست
هوش مصنوعی: به خاطر غیرت زیباییات، آن جمال درخشان اگر پردهاش را کنار بزند، تمام دنیا را تحت تاثیر قرار میدهد و به آن چشمها خیره میشود.
شهرتطلبان! غرهٔ اقبال مباشید
سرهاست در اینجا که بلندی به سنان بست
هوش مصنوعی: افراد جویای نام، فریب موفقیت را نخورید؛ چرا که اینجا سرها به تیزی شمشیر قطع میشود و بلندی مقام فقط در معرض خطر است.
سامان کمال آن همه بر خویش مچینید
انبوهی هر جنسکه دیدیم دکان بست
هوش مصنوعی: به هیچ وجه خود را به زحمت نیندازید و تلاش نکنید تا همه چیز را به کمال برسانید، زیرا در زندگی تنوع و گوناگونی هست و نمیتوان همه چیز را یکجا و با یک کیفیت عالی جمع کرد.
منسوب کجان معتمد امن نشاید
زآن تیر بیندیشکه خود را بهکمان بست
هوش مصنوعی: کسی که به دیگران اعتماد میکند باید از تیر و کمان خود آگاه باشد؛ زیرا ممکن است خود را در خطر بیندازد.
ترک طلب روزی از آدم چه خیال است
گندم نتوانست لب از حسرت نان بست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آدمی که به دنبال چیزهای بزرگ و عالی است، نمیتواند از آنچه که ندارد را فراموش کند. شخصی که آرزوی چیزی را در سر دارد، مانند گندم نمیتواند با حسرت گرسنگی خود را سیر کند. در واقع، این بیت به تعهد و آرزوهای انسانی اشاره دارد و نشان میدهد که هر چه قدر هم که به دنبال اهداف بزرگ باشیم، هنوز جنبههای ابتدایی و ضروری زندگی نمیتواند نادیده گرفته شود.
مردیم وزتشویش تعلق نگسستیم
بر آدم بیچاره که افسار خران بست؟
هوش مصنوعی: ما جان خود را از نگرانیهای دنیا فدای عشق کردیم و همچنان به دل مشغولیهایمان ادامه دادیم. این در حالی است که آدم بیچاره، بند به دست زندگی و مشکلاتش دارد.
چون سبحه جهانیبه نفسکلفت دل چید
هرجاگرهی بود براین رشته میان بست
هوش مصنوعی: وقتی که دل از احساسات و افکار سنگین پر شده باشد، مانند یک گردنبند که دانههایش به هم متصل شدهاند، در هر جایی که مشکلی وجود داشته باشد، به کمک آن دانهها میتوان راهی برای حل آن پیدا کرد.
هر موج در این بحر هوسگاه حبابیست
پنسان همهکس دل به جهانگذران بست
هوش مصنوعی: هر موج در این دریا نشاندهنده آرزوهایی است که مانند حبابهایی زودگذر هستند. همه افراد دلباخته این دنیای فانی شدهاند.
کس محرم فریاد نفسسوختگان نیست
شمع از چه درین بزم به هر عضو زبان بست
هوش مصنوعی: هیچکس به صدای گریه و ناله کسانی که دچار درد و حسرت هستند، گوش نمیدهد. چرا شمعی که در این میهمانی است با اینکه خاموش است، به همهی اعضای خود زبان بسته و چیزی نمیگوید؟
عمریست ز هر کوچه بلند است غبارم
بیداد نگاه که بر این سرمه فغان بست
هوش مصنوعی: مدتی است که از هر طرف گرد و غبار زندگی بر من نشسته و نگاه ملتهب من بر این زیباییها فریاد میزند.
بیدل همه تن عبرتم از کلفت هستی
جز چشم ز تصویر غبارم نتوان بست
هوش مصنوعی: من تمام وجودم عبرتی شده از قید و بندهای زندگی، جز اینکه نتوانم از تصویر غبار خودم رؤیایی داشته باشم.

بیدل دهلوی