گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱۹

بیقراریهای چرخ از دست کجرفتاری است
خاک را آسودگی از پهلوی همواری است
نیست غیراز سوختن عید مذلت پیشگان
خار را در وصل آتش پیرهن‌گلناری است
از مزاج ما چه می‌پرسی‌که چون ریگ روان
خاک ما چون آب از ننگ فسردن جاری است
گر ز دست ما نیاید هیچ جانی می‌کنیم
نالهٔ بلبل درین‌گلشن گل بیکاری است
آبروخواهی‌، مقیم آستان خویش باش
اشک را از دیده پا بیرون نهادن خواری است
پرفشانی نیست ممکن بسمل تصویررا
زخمی تیغ تحیر از تپیدن عاری است
دست همت آستین می‌گردد از خالی شدن
سرنگونی مرد را از خجلت ناداری است
شعله خاکسترشود تا آورد چشمی به هم
یک مژه آسودگی اینجا به‌صد دشواری است
غیر تیغ اوکه بردارد سرافتادگان
خفتگان را صبح‌روشن صندل بیداری است
بگذر از فکر خرد بیدل‌که در بزم وصال
گردش آن چشم میگون آفت هشیاری است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیقراریهای چرخ از دست کجرفتاری است
خاک را آسودگی از پهلوی همواری است
هوش مصنوعی: چرخ زندگی و گردش آن به خاطر ناپایداری و رفتار نامناسبی است که وجود دارد، در حالی که آرامش و راحتی خاک از سطح صاف و هموارش به وجود می‌آید.
نیست غیراز سوختن عید مذلت پیشگان
خار را در وصل آتش پیرهن‌گلناری است
هوش مصنوعی: غیر از سوختن در روز عید، هیچ چیز دیگری برای افرادی که به ذلت و خواری دچار شده‌اند وجود ندارد؛ آن‌ها در اتصال به آتش، لباس گل‌ناری خود را می‌سوزانند.
از مزاج ما چه می‌پرسی‌که چون ریگ روان
خاک ما چون آب از ننگ فسردن جاری است
هوش مصنوعی: از حال ما چه می‌پرسی؟ ما مثل ریگ هستیم و خاک ما مانند آبی است که از ننگ و رسوایی مرده جاری می‌شود.
گر ز دست ما نیاید هیچ جانی می‌کنیم
نالهٔ بلبل درین‌گلشن گل بیکاری است
هوش مصنوعی: اگر از دست ما هیچ کاری برنیاید، به جای آن را زاری بلبل در این گلزار سر می‌دهیم؛ زیرا در این باغ، تنها گل بیکاری وجود دارد.
آبروخواهی‌، مقیم آستان خویش باش
اشک را از دیده پا بیرون نهادن خواری است
هوش مصنوعی: اگر خواهان آبرو و حیثیت خود هستی، باید در کنار خداوند بمانی و اشک ریختن و اظهار ناامیدی از خود نشانه ذلت و بی‌احترامی است.
پرفشانی نیست ممکن بسمل تصویررا
زخمی تیغ تحیر از تپیدن عاری است
هوش مصنوعی: زیبایی و جلوه‌گری تصویر زخم خورده‌ای که تیغ حیرت بر آن افتاده، به هیچ وجه قابل تصور نیست؛ زیرا این تصویر از تپیدن و زندگی خالی است.
دست همت آستین می‌گردد از خالی شدن
سرنگونی مرد را از خجلت ناداری است
هوش مصنوعی: وقتی انسان دست به تلاش و کوشش می‌زند، احساس خجالت و ناتوانی ناشی از فقر و کمبود در او از بین می‌رود. در واقع، کار و تلاش می‌تواند باعث شود که فرد از وضعیت خود راضی باشد و احساس بهتری پیدا کند.
شعله خاکسترشود تا آورد چشمی به هم
یک مژه آسودگی اینجا به‌صد دشواری است
هوش مصنوعی: شعله‌ای که به خاکستر تبدیل می‌شود، چشم را به سوی خویش می‌کشاند. در اینجا، آرامش و راحتی به سختی به دست می‌آید.
غیر تیغ اوکه بردارد سرافتادگان
خفتگان را صبح‌روشن صندل بیداری است
هوش مصنوعی: جز تیغ او، کسی نمی‌تواند بر زمین‌افتادگان و خواب‌زدگان را به حال خود بلند کند. صبح روشن، همان بیداری و آگاهی است که به آن‌ها کمک می‌کند.
بگذر از فکر خرد بیدل‌که در بزم وصال
گردش آن چشم میگون آفت هشیاری است
هوش مصنوعی: از اندیشه‌های اندک و ناچیز بگذر، زیرا در محفل وصال، زیبایی آن چشمان خوش‌رنگ باعث فراموشی هشیاری و آگاهی می‌شود.