غزل شمارهٔ ۶۱۸
لاف ما و من یکسر دعوی خداییهاست
خاک گرد و بر لب مال ایا چه بیحیاییهاست
اوج جاه خلقی را بیدماغ راحت کرد
بیشتر سر این بام جای بدهواییهاست
ریش دفتر تزویر، خرقه، محضر بهتان
دین شیخ اگر این است فسق پارساییهاست
حقشناس غفلت هم زنگ دل نمیخواهد
آینه جلا دادن شکر خودنماییهاست
سعی خلوت دل کن شاه ملک عزت باش
در برون در خفتن ذلت گداییهاست
صبح از آسمان تازی سر فرو نمیآرد
یعنی این دو دم هستی همتآزماییهاست
شمع درخور هر اشک دور میرود زین بزم
وصل دوستان یکسر دعوت جداییهاست
شکوه گر به یاد آمد از حیا عرق کردیم
ساز ما به این مضراب کوکتر صداییهاست
خاک این بیابان را گریهات نزد آبی
ورنه هر قدم اینجا بوی آشناییهاست
الفت دل این مقدار پایبند عجزم کرد
رشته تا گره دارد غافل از رساییهاست
بیبضاعتان بیدل ناگزیر آفاتند
رنج خار و خس بردن از برهنهپاییهاست
غزل شمارهٔ ۶۱۷: باز درس خاشاکم سطر شعلهخوانیهاستغزل شمارهٔ ۶۱۹: بیقراریهای چرخ از دست کجرفتاری است
اطلاعات
وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لاف ما و من یکسر دعوی خداییهاست
خاک گرد و بر لب مال ایا چه بیحیاییهاست
هوش مصنوعی: ما فقط به افتخارات و ادعاهای بزرگ خود میبالیم، در حالی که این ادعاها مانند گرد و غبار بیاهمیت است. این یک نوع بیحیایی محسوب میشود که به چنین چیزهایی در خود فخر و مباهات میکنیم.
اوج جاه خلقی را بیدماغ راحت کرد
بیشتر سر این بام جای بدهواییهاست
هوش مصنوعی: آمدن به اوج مقام و شخصیت انسانها، بدون وجود دل و انگیزه کافی، نمیتواند راحتکننده باشد. این شرایط نشان میدهد که در این مکان، جایگاه برای بروز ناراحتیها و مسائل وجود دارد.
ریش دفتر تزویر، خرقه، محضر بهتان
دین شیخ اگر این است فسق پارساییهاست
هوش مصنوعی: این شعر به نقد و بررسی رفتارهای hypocritical و تقلبی در دین و دیانت میپردازد. شاعر با کنایه به اینکه خود را پایبند به اصول دینی معرفی میکنند، میگوید اگر واقعاً این نوع فریبکاری و ریاکاری در دین وجود داشته باشد، پس این افراد که خود را پارسا مینامند در حقیقت مرتکب گناه و فسق هستند. به نوعی، شاعر به تضاد بین ظاهر و باطن در اعمال دینی اشاره دارد.
حقشناس غفلت هم زنگ دل نمیخواهد
آینه جلا دادن شکر خودنماییهاست
هوش مصنوعی: کسی که قدرشناس است، حتی در غفلت هم به زنگ زدگی دلش اهمیت نمیدهد. او میداند که جلای قلب و روحش به خاطر شکرگزاری و زیباییهای درونش است.
سعی خلوت دل کن شاه ملک عزت باش
در برون در خفتن ذلت گداییهاست
هوش مصنوعی: تلاش کن که درون دل خود را تنها و آرام نگهداری، زیرا پادشاهی و عزت در این خلوت است و در دنیا در خفتن به ذلت و حقارت گدایی میانجامد.
صبح از آسمان تازی سر فرو نمیآرد
یعنی این دو دم هستی همتآزماییهاست
هوش مصنوعی: صبح به آسمان نمیآید و این یعنی که این دو لحظه از زندگی، عرصهای برای آزمایش و تلاش است.
شمع درخور هر اشک دور میرود زین بزم
وصل دوستان یکسر دعوت جداییهاست
هوش مصنوعی: شمع به خاطر هر قطره اشکی که میریزد، از این مراسم ملاقات دوستان دور میشود و در واقع اینجا فقط دعوت به جدایی است.
شکوه گر به یاد آمد از حیا عرق کردیم
ساز ما به این مضراب کوکتر صداییهاست
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی و عظمت به یاد ما میآید، از شرم عرق کردیم و ساز ما با این ضربه، زیباتر و هماهنگتر به نظر میرسد.
خاک این بیابان را گریهات نزد آبی
ورنه هر قدم اینجا بوی آشناییهاست
هوش مصنوعی: این بیابان را با اشکهایت آباد کن، وگرنه هر قدم که میزنیم بوی خاطرات و آشناییها به مشام میرسد.
الفت دل این مقدار پایبند عجزم کرد
رشته تا گره دارد غافل از رساییهاست
هوش مصنوعی: محبت دل به این اندازه من را به زنجیر کرده است که گرهای در آن وجود دارد و غافل از زیباییها و آرامشهاست.
بیبضاعتان بیدل ناگزیر آفاتند
رنج خار و خس بردن از برهنهپاییهاست
هوش مصنوعی: بیپولها و بیچیزان، ناچار با مشکلات و دردسرها مواجهاند و تحمل سختیهای زندگی همچون قدم زدن بر روی زمین خالی و خشن است.
حاشیه ها
1389/08/20 10:11
خاک گرد وبرلب مال این چه بی حیائی هاست ....به جای آیا این درست است...

بیدل دهلوی