گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱۶

قید الفت هستی وحشت‌آشیانی‌هاست
شمع تا نفس دارد شیوه پرفشانی‌هاست
شانه را به ‌گیسویش طرفه هم‌زبانی‌هاست
سرمه را به چشم او، الفت‌آشیانی‌هاست
ما ز سیر این ‌گلشن عشوه طرب خوردیم
ورنه چشم واکردن عبرت امتحانی‌هاست
ای سحر تامل کن‌، یک نفس تحمل کن
وحشت و دم پیری شوخی و جوانی‌هاست
زلف تابدارش را شانه می‌دمد افسون
دیده وقف حیرت کن موج جان‌فشانی‌هاست
پیش چشم بیمارش‌ گر دوتا شود نرگس
عیب سرنگونی نیست جای ناتوانی‌هاست
بی‌خودی ا‌لفت را، نیست کلفت مردن
مردنی اگر باشد بی‌تو زندگانی‌هاست
در وفا چه امکان‌ست جان کنم دریغ از تو
بر جبین‌ گره مپسند این چه بدگمانی‌هاست
چارسوی امکان را جز غبار جنسی نیست
بستن در مژگان عافیت دکانی‌هاست
محو یأس‌ کن حاجت ورنه نزد عبرت‌ها
در طلب عرق کردن نیز ترزبانی‌هاست
از غرور وهم ایجاد هرزه رفته‌ای بر باد
ای غبار بی‌بنیاد این چه آسمانی‌هاست
عمرهاست بی‌حاصل می‌زنی پر بسمل
بهر نیم‌جان بیدل این چه سخت‌جانی‌هاست

اطلاعات

وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قید الفت هستی وحشت‌آشیانی‌هاست
شمع تا نفس دارد شیوه پرفشانی‌هاست
هوش مصنوعی: دوستی و محبت باعث می‌شود که زندگی پس از مرگ هم ادامه داشته باشد. تا زمانی که زندگی وجود دارد، شادی و زیبایی نیز ادامه خواهد داشت.
شانه را به ‌گیسویش طرفه هم‌زبانی‌هاست
سرمه را به چشم او، الفت‌آشیانی‌هاست
هوش مصنوعی: شانه‌ کردن موهایش به معنای صحبت‌های محبت‌آمیز و نزدیک است. سرمه‌ای که به چشمان او می‌زنند، نشانه‌ای از روابط عمیق و دوستی‌هاست.
ما ز سیر این ‌گلشن عشوه طرب خوردیم
ورنه چشم واکردن عبرت امتحانی‌هاست
هوش مصنوعی: ما از زیبایی‌های این باغ و لذت‌های آن به سرمستی پرداخته‌ایم، در حالی که اگر چشم‌مان را باز کنیم، متوجه می‌شویم که همه این‌ها تنها آزمایشی است برای عبرت‌آموزی.
ای سحر تامل کن‌، یک نفس تحمل کن
وحشت و دم پیری شوخی و جوانی‌هاست
هوش مصنوعی: ای سحر، کمی صبر کن و یک نفس تحمل کن؛ چرا که وحشت و ترس حالا که پیری به سراغت آمده، فقط یک شوخی است در برابر روزهای جوانی.
زلف تابدارش را شانه می‌دمد افسون
دیده وقف حیرت کن موج جان‌فشانی‌هاست
هوش مصنوعی: موهای آشفته‌اش را به آرامی جمع می‌کند، و این کارش با نگاهی جادوگرانه همراه است که انسان را به شگفتی می‌اندازد. این لحظه، جلوه‌ای از عشق و احساسات عمیق اوست.
پیش چشم بیمارش‌ گر دوتا شود نرگس
عیب سرنگونی نیست جای ناتوانی‌هاست
هوش مصنوعی: اگر در مقابل بیمار کسی در دو چشمشزار نرگس بکارند، این نقصی ندارد و نشانه‌ای از ناتوانی نیست.
بی‌خودی ا‌لفت را، نیست کلفت مردن
مردنی اگر باشد بی‌تو زندگانی‌هاست
هوش مصنوعی: اگر انسان در حالت بی‌خود و عشق به تو باشد، مرگ نمی‌تواند او را از عشقش دور کند. زندگی بدون تو هیچ ارزشی ندارد.
در وفا چه امکان‌ست جان کنم دریغ از تو
بر جبین‌ گره مپسند این چه بدگمانی‌هاست
هوش مصنوعی: در اینکه به نسبت وفا و وفاداری تو چه امکاناتی وجود دارد، از جان خود برای تو دریغ نمی‌کنم. اما این نکو در آوردن غم و تردید چه معنا دارد؟
چارسوی امکان را جز غبار جنسی نیست
بستن در مژگان عافیت دکانی‌هاست
هوش مصنوعی: در هر طرفی از امکان، جز نشانه‌ای از عشق و وابستگی چیزی وجود ندارد؛ و زندگی آرام و بی‌دغدغه، تنها یک فریبی است که به ما امکان می‌دهد به زندگی ادامه دهیم.
محو یأس‌ کن حاجت ورنه نزد عبرت‌ها
در طلب عرق کردن نیز ترزبانی‌هاست
هوش مصنوعی: اگر از ناامیدی دور شوی و خواسته‌ات را با امید طلب کنی، در غیر این صورت حتی در میان درس‌ها و تجارب زندگی، هیچ چیز جز تلاش و کوشش نخواهی یافت.
از غرور وهم ایجاد هرزه رفته‌ای بر باد
ای غبار بی‌بنیاد این چه آسمانی‌هاست
هوش مصنوعی: غرور و خیال بافی‌ات را که آسیب‌زننده است، به راحتی از دست داده‌ای، ای دوست بی‌پایه. این چه فضایی است که به آن وارد شده‌ای؟
عمرهاست بی‌حاصل می‌زنی پر بسمل
بهر نیم‌جان بیدل این چه سخت‌جانی‌هاست
هوش مصنوعی: سالیان زیادی را بی‌ثمر می‌گذرانید و در این حال، به عشق و حسرت خود می‌سوزید. این چه مقاومتی است که در برابر درد و رنج زندگی از خود نشان می‌دهی؟